|
|
Mittwoch, November 02, 2005
مشکل رفيوجي ها دردريا
درزبان انگليسی به آنها ميگويند: stow away آلمانها ميگويند: blinde Passagiere به فارسی ...؟ نميدانم ! شايد: مسافرين ناخواسته. يا به قول من سوهان روح وسمباده اعصاب . منظورم افرادی هستند که در بنادربطورقاچاق سوار کشتی شده وبا پنهان شدن درانبار(خن)، در کانتینرها يا درگوشه ای از کشتي سعی ميکنند با بخطرانداختن جان ويا با ريسک زندانی شدن درسياه چالها، به هرنحو شده خودرا به کشوری مرفه برای کاروزندگی بي دغدغه برسانند . درنگاه اول، اين افراد، که اکثرن جوانانی بين ۱۴ تا ۲۵ ساله از کشورهای فقيرآفريقائی، آمريکای لاتين ويا آسيائی مي باشند، بينواياني هستند که براي گريزازيدبختی وفقر، از بيکاري و سرباراجتماع بودن ودرحاشيه زنده گي کردن راهي جز فرار از وطن نيافته اند. پنها ن گاه آنان در کشتي، اگرتوسط پرسنل يافت نشود، چند روز بعد، وسط اقيانوس، هنگامي که از شدت گرسنگی وتشنگی مجبور به ترک آن مي شوند لو مي رود، در کشتي، به علت کمبود جا اجبارن همه آنها در يک کابين، با وجود کمبود پرسنل، تحت نظر قرارمي گيرند، وجون هيچ بندر وهيچ مملکتي حاضر به تحويل گرفتن آنها نيست بايد تا زمان برگشت به کشور مبدا، اگر برگشتي در برنامه باشد، درهمين اطاقک نگهداري شوند. نگهداري اين بيست و خورده اي مسافر ناخواسته نه تنها امکانات بهداشتي ودرماني محدود کشتي را به چالش مي طلبد، بل که خوار وبارموجود نيزکه فقط براي پرسنل وبراي مدت معين محاسبه ودريافت شده است، در صورت طولاني شدن سفر، احتمالن با کمبود مواجه مي سازد. گرفتن خواروبارمجدد از بندري متضمن تلف شدن وقت است . اضافه براين، آشپز، و دستيارانش وديگر پرسنل عرشه و انجين، متحمل کاراضافي بدون برخورداري ازحقوق بيشترمي شوند، که هيچ دريانوردي با توجه به کار طاقت فرساي روزانه خويش داوطلبانه مايل به انجام آن نيست. گزارش نويسي، ردو بدل ده ها فکس و اي ميل، تلفن هاي مکرر واوقاتي که اين گونه تلف مي شوند به حساب نمي آورم. اين مسافرين نا مسافر اگر هم سالم وبي دردسربه مقصد برسند کمتر قادربه خروج ازمحوطه بسته بنادر مي شوند، درنتيجه دستگير وبه مصداق مال بد بيخ ريش صاحبش، کت بسته به کشتی بازگردانده مي شوند..درکشتي مجددن دراطاقکي تحت نظر قرارمي گيرند تا پس از چند روز يا چند هفته دربندرمبدآ به پليس تحويل داده شوند. مامورين پليس که گويا تنشان به تن سعيد مرتضوي خورده است اين نکبت زده ها را جلوچشم بيکاران حرفه اي وتماشاچيان بيکار، به قصد کُشت می زنند، و تو تعجب ميکني ازاين همه قدرت تحمل در کتک خوري از يک انسان، گويا مشکلات زنده گي پوستشان را نيزکلفت کرده است. اگرمن دخالت نکنم معلوم نيست چه بر سر شان مي آيد. با آرنجم به شکم گنده رئيس پليس که توپوز زيربغل درپل فرماندهي کنارم ايستاده است مي زنم و ميگويم: enough با اشاره رئيس آنها را در يک وانت ريخته مي برند. رئيس راضي و خشنود با تمام هيکلش مي خندد، دندان هاي زردش را نشان ميدهد ومي گويد: ! jail sir هم من ميدانم وهم خود پدر سوخته اش که ...چندي بعد با رشوه وزدوبند همه آنها را آزاد مي کند، و روز از نو، روزي از نو. رئيس پليس که يوني فورم گشادش به تنش داد مي زندبا گردن کج کف دستش را نشان ميدهد وميگويد: sir ! present ومنتطرمی ماند تا کارتن ويسکي وآبجوش را تحويل بگيرد، اگر ندهي به بهانه هاي واهي کشتي ات را در بندر براي چندين ساعت قفل ميکند. ازديد شرکت های کشتيرانی ونماينده آنان، يعنی فرماندهان کشتی اين مسافرين نا مسافر، که تعدادشان گاهی تا ۲۰ نفرو بيشتر هم می رسد، " پارازيت " ومشکلی محسوب می شوند که تحمل جسمي، روحي ومالي آن گاه به حد انفجارمی رسد. ــ اتفاق افتاده است که اين رفيوجي ها به تعداد زياد خودرا در يک کانتينر۲۰ فوتي پنهان کرده اند وچون درب کانتينر از درون باز نميشود به علت کمبود اکسيژن يا به دليل استشمام گاز های سمي باقي مانده از کالاهاي شيميائی، خفه شده اند. ــ اتفاق افتاده است که اين افرادهنگام غروب شنا کنان در حوضچه بندر به شناور نزديک شده وتاتاريک شدن هوا، به پروانه کشتی آويزان می شوند وهنگام روشن کردن انجين وآزمايش پروانه لاشه هاي تکه تکه شده آنها شناور روي آب ديده مي شود ــ اتفاق افتاده است که پرسنل کشتی ازشدت خشم ،شبانه، تعدادي از آنهارا به دريا اتداخته اند وفرمانده دو روز براي يافتن آنها درتاريکي شب ودر درياي متلاطم بي نتيجه از يافتن، بي خوابي کشيده وبي هوده وقت هدرکرده است. به هر حال و درهرصورت چون فرمانده مسئول جان همه افراداست بايد پاسخگوي سين جيم هاي الزامي مامورين نيز باشد. تأ خيرهاي حاصله باعث مي شوند کالا دير به مقصد برسد، وارد کننده گان کالا متضرربشوند، و درصورت ادعاي خسارت، شرکت کشتيراني که کارفرماي توست يا( شرکت بيمه ) متحمل خسارت گردند. دوستان آلماني ام هر گاه فلاکت وبد بختي اين کشورها واين ملت ها را مي بينند با صداي بلند مي گويند: خدايا شکر که من در اينجا متولد نشده ام و لابد آفريقائي ها بايد بگويند خاک بر سر ما که اين جا متولد شده ايم.
Comments:
Kommentar veröffentlichen
|