Battan

  مطالب گذشته  
  • مشکل رفيوجي ها در دريا

  • دسترسي به اخبار ايران براي در يانوردان

  • اقیانوس آرام + آفریقا


  • Mittwoch, November 02, 2005

    W A S A -- واسا

    آیا می دانید " واسا " چیست یا کیست ؟ اگر در یکی ازموتورهای جستجو دراینترنت کلمه "واسا "را تایپ کنید شاید بدون اغراق حدود 60 - 70 توضیح و معنی مختلف به شما نشان داده شود. مثلن خواهید دید که " واسا " نام یک نوع نان سوخاری است! یا اینکه نام بندری است در شمال فنلاند، در خلیج بوتنی، که خودم یکی دوبار زمستان با کشتی آنجابودم ، دريا، خليج و حوضچه بندر چنان یخ بسته بودند که شناورها، کوچک و بزرگ فقط در تعقيب و در خط آب پروانه یخ شکن عظیمی که در جلو کشتی ها یخ ها را می شکافت، قادر به حرکت و پيشروي بودند ولی من امروز و اینجا نه می خواهم از یخ شکن سخن بگویم و نه از نان سوخاری یا از سنگک و تافتون و بربری. نه ! موضوع خیلی مهم تر از این هاست. من می خواهم ازجنگ و صلح حرف بزنم، از کشتی و از دریا، ازاتفاقات منتظره و نا منتظره. وقايعي که در مرحله اول ساده به نظر می آيند و پیش پا افتاده جلوه می کنند ولی گاهی موجب خسارت های مالی کلان و تلفات جانی فراوان می شوند. و بعضی ازاین اتفاقات حتا مایه آبرو ریزی پادشاه مقتدری مثل گوستاو پادشاه سوئد می شوند که به شرحش خواهیم رسید. ولی اجازه بدهید قبل از تعريف اين واقعه تاريخي در يايي، خیلی مختصرشما رادر وضعیت سیاسی و اجتماعی اروپای 400 سال پیش قرار دهم تا اهمیت آنچه را که می خواهم در باره "واسا" شرح بدهم بیشتر روشن شود.
    از سنه 1521 تا 1654 میلادی پادشاهانی در کشوراسکاندیناوی سوئد حکومت می کردند که به سلسله پادشاهی "واسا " معروف بودند. سومین پادشاه این سلسله بنام " یوهان سوم " با شاهزاده خانمی از لهستان بنام " کاتارینا" ازدواج کرد که فرزندان آنها نیز از سنه 1587 تا 1668 میلادی بانام سلسله پادشاهی "واسا" در لهستان سلطنت کردند. برای کسانی که علاقه مند به تاریخ هستند: شروع پادشاهی سلسله " واسا" در سوئد همزمان بود با آغاز پادشاهی سلسله صفویه درایران. با این تفاوت که پادشاهان عالم جاه ما یا مثل شاه طهماسب اول " مدت یازده سال از کاخ و حرمسرا پا بیرون نمی گذاشتند و در بسیاری اوقات مشغول غسل و نظافت و پرهیز از نجسی بودند" یا مثل شاه عباس از زور بیکاری پای پیاده از اصفهان برای زیارت به مشهد می رفتند و وقتی به اصفهان بر می گشت در مجالس بزم و عیش و شرابخواری دختران ارمنی شرکت می کرد و با مثل شاه اسماعیل دوم و شاه صفی از شدت افراط در باده نوشی درسنین 30 سالگی جوانمرگ شده رحمة الله الیه می شدند. همچنین ما در زمان صفوی ها علامه مشهوری نظیر ملا محمد باقر مجلسی رحمة الله عليه داشتیم که ده ها کتاب از جمله رساله معروف" حلیة المتقین" و " بحارالا نوار" به قلم طبع مزین ساخته و به عالم بشریت اهداء فرموده اند و گویا این کشف مهم و این روایت مستند زائیده تخيل این پیشوای مذهبی است که می فرمایند " با زن خود ایستاده جماع مکنید که اگر فرزندی پديد آید توی رختخواب خود بشاشد، پستان مادر را گاز بگیرد و مثل خر لگد بزند! " تا آنجا که معلوم وعيان است تقریبن همه نوزادان چنین کاری می کنند ! گويا تمام ابناء بني بشر سرپايي...استغفرالله...
    درچنین عهد و زمانی که ما ايرانيان غوطه در فلسفه جماع ایستاده، نشسته یا خوابیده بودیم، سوئدی های کافربجای این کشفیات مشعشعانه دنبال پیشرفت و تکنیک و آسایش دنیوی واخروي شهروندان خود بودند. بگذریم...

    جنگی که از سنه ۱۶۱۸ تا ۱۶۴۸ ميلادی در اروپا براه افتاد و با نام جنگ ۳۰ ساله در تاريخ ثبت گرديد آتش به جان و به خانمان کشورهای اروپائی بويژه سرزمين آلمان ( Heiliges Römisches Reich Deutscher Nation ) یا " holly roman empire " انداخت. اين در گيری ۳۰ ساله علل مختلف داشت که بخشی ازآن به بهانه دوشقه شدن مذ هب مسيح به کاتولیک و پروتستان بود. این جنگ که تقريبن همه کشورهای اروپايی آن زمان را به آتش کشید، هابسبورگ های کاتوليکِ اتريش و اسپانيا را از يک طرف و فرانسه، هلند، دانمارک و سوئدپروتستان را از طرف ديگر بجان هم انداخته بود و سرزمين آلمان شده بود مرکز تاخت و تازآنها و چنان دماری از روزگار مردم این سرزمین " مقدس" درآوردند، که تا آن زمان کمتر در تاريخ سابقه داشته است. هابسبورگ ها با پیشرفت بسوی شمال و با اتحاد با دولت پادشاهی لهستان که هر چند آنها نیز از سلسله پادشاهی واسا و خویشاوند سوئدی ها بودند ولی مناقشات خانواده گی، آنها را ازهم جدا کرده بود، تا مرزهای در يای بالتيک پيش رفتند و با تسلط بر بخشی از سواحل آن، پادشاهی سوئد را در معرض تهديد قرار دادند. گوستاو دوم پادشاه مقتدرسوئد که در ابتدای جنگ تماشاگراين درگيری بود و تقریبن پیش بینی چنین وضع نا هنجاری را می کرد، پس از شکست دانمارک و ازهم پاشيدن شدن نيروی دريائی آن کشور دردريای بالتيک برای پرکردن جای خالی آنها وتسلط بر دريای بالتيک و مقابله با رقيب و پسرعمویش پادشاه لهستان و بویژه برای تسلط برخاک آلمان وگرفتن عنوان پادشاهی بر سرزمین holly roman empire آستين ها را بالا زده و شروع به تقويت نيروی در يائی کشورش نمود که قبلن هم با مشاهده روند جنگ دست به اقدام هاي مقدماتي زده بود.

    گوستاو آدولف واسا

    پادشاه سوئد در ۱۶۳۰ميلادی به بهانه طرفداری ازآلمانها که نسل اندر نسل از طرف مادربا آنها فاميل بود، زيرا پادشاهان سوئد با علاقه با شاهدخت های زيبا وفهميده و ديسيپلين زده آلمانی ازدواج می کردند، با هابسبورگ ها وارد جنگ شد و بادليری و شجاعتی که نقل گفته ها و نوشته های تاريخ نويسان اروپايی است هابسبورگ هارا شکست داد و سربازان سوئدي آنها را تا ايالت باواريا و مرزهای اتریش عقب راندند. گوستاو آدولف پادشاه در يکی از اين درگيري ها با وجود اظهار رشادت در جنگ به قتل رسيد. و همان طور که در آن زمان معمول بود، به جسدش بی احترامی بسیار کردند. من از شرح بیشتر و نقل جزئيات این جنگ در می گذرم وبه همین مقدار بسنده می کنم چون هدفم شرح جنگ ۳۰ ساله اروپا نيست (هر چند به علاقه مندان توصيه مي کنم شرح اين واقعه عبرت انگيز تاريخي را در کتب تاريخي بخوانند)، بلکه اين همه گفتم تا به شرح " واسا " که در اول اين ياد داشت ازآن ياد کردم برسم و شما را با خواندن این مقدمه از اوضاع آشفته آن زمان اروپا آگاه سازم و بگويم که چرا و به چه دلیل اعلي حضرت گوستاو آدولف در سال 1925 یعنی هفت سال پس از شروع جنگ در اروپا و درست هفت سال پيش از مرگش با ساختن کشتی عظیمی تصمیم گرفت نه تنها نام سلسله " واسا " را جاودان کند و کشورش سوئد را به قدرتمند ترين کشوراروپائی ارتقا دهد بلکه با تسلط در یائی بر دریای بالتیک و سواحل جنوبی اش که برای سوئد ارزش حیاتی داشت خیال نزدیک شدن هر دشمنی را به سواحل دور ونزدیک اش از سر بدر کند.

    کشتي جنگي " امير البحري" واسا Flagship VASA

    وقتی جاسوسان اعلیحضرت خبر آوردند که لهستان مشغول ساختن کشتی های جنگی برای تقویت بيشتر نیروی در یائی خود است وبا پشتیبانی هابسبورگ هاي اتریشي رؤیای تسلط برسواحل در یای بالتیک را در سر می پروراند ، اعلیحضرت گوستاو دوم از فرط عصبانیت چکمه بر زمین کوبید و با هارت و پورت به زبان سوئدی !! دستور داد بهترین و زبده ترين کشتی سازان اروپا را به سوئد دعوت کرده و به حضورش بیاورند. که الحق کشتی سازان هلندی يکه تاز و سر آمد همه اروپائیان بودند. همان کشتی سازانی که " پتر کبیر" تزارروسیه 70 سال بعدش درس کشتی سازی را از فرزندان همین استادانی آموخت که گوستاو به سوئد دعوت کرده بود.

    استکهلم، ۱۶۲۵ ميلادي
    اعلیحضرت گوستاو آدولف واسا با خلعت پادشاهی و یونیفورم ملیله دوزی، چکمه به پا، با قد بلند وشانه های پهن، با سبیل های بافته و تافته و ریش بزی آراسته، دست به کمر روبروی کشتی سازان، توپ سازان، برنامه ریزان، مهندسین، و چند صد نفری که مسؤل ساختن کشتی ( نوح) بودند ایستاده و سخنرانی میکرد. تنها ازهلند چندین ده نفر متخصص و متبحر وکشتی ساز ماهر و کار آزموده که اسامی بیشتر آنها درتاریخ ثبت است و من لزومی به تکرار نمی بینم، به سوئد دعوت شده و درآنجا حضور داشتند. اعلیحضرت نوک سبیلهاي مبارک را تاب داده و فرمودند: اهم ..اهم، مردان، آقایان، استادان، مهندسین متخصصين ! چه و چه... برای من یک کشتی بسازید که از همه کشتی های دنیا کشتی تر باشد، سر تر باشد، بزرگتر باشد، بلند تر باشدُ سنگین تر باشد، خطرناک تر باشد، اين جور باشد اون جور باشد، از تخته و چوب، از توپ و از تشر و از کوفت و ازهرمار، هرچه لازم دارید پیدا کنید، انتخاب کنید، جستجو کنيد اگر "تر" دیدید " ترین " اش را، اگر "ترین" دیدید " ترترین" را و اگر ترترین دیدید " ترترترین" اش . اطرافش، به خصوص َتفرَش "پاشنه کشتی" با مجسمه ها و نقش و نگارها و فیگورها چنان مزین کنید که هم بزرگی کشورپادشاهی سوئد و عظمت سلسله پادشاهی واسا را در معرض دید دوست و دشمن قرار دهد و هم با مشاهده عظمت بدنه و آن مجسمه ها ي هيولايي و غول پيکرش کک توي تنبان و رعشه بر اندام دشمن بیافتد! عُذر و ُمذر و بهانه مهانه موقوف! مهندسین و متخصصین دست بر سینه نهادند و تا کمر خم شدند و گفتند: " اعلیحضرتا امرکم طاعتا " یا همچین چیزی. سپس اعلیحضرت به خزانه دار دستور داد سرکیسه را شل کند و هرچه پول لازم دارند دراختبارشان بگذارد ! مهندسین، طرح ساختند، برنامه ریزان برنامه ریختند و دیدند که ساختن و نصب این همه مجسمه و فیگور وشکلک های سنگین، آنهم در ارتفاع بالای کشتی، درارتفاع ده پونزده متری بالای آب، به استاتیک و استابیلیتی و تعادل و قدرت شناوري کشتی لطمه می زند. و بايد راهي جست. برای مقابله بااین مشکل راه حلی وجود داشت: " تعان "... ولي تعان چیست...؟



    ادامه دارد
    2 نوشته شده در Thu 13 Oct 2005ساعت 19:28 توسط حميد میداف
    GetBC(63);
    آرشیو نظرات
    .................................................................................................................................

    واسا بخش دوم

    هفت سال از آغاز جنگ خانمان سوزی که به نام جنگ 30 ساله در تاریخ جهان ثبت شد می گذشت.کشور های اروپایی با تمام نیرو به جان هم افتاده بودند. بهانه شان جدایی پروتستان ها از کاتولیک های رُم بودکه مؤمنین کاتولیکی اين را کفر و رفورمیست ها را مرتد می نامیدند. ولی حقیقت امر چیز دیگری بود. هر کشور اروپایی منافع شخصی خود را در نابودی همسایه اش جستجو می کرد و قوی ها برای بلعیدن همسایه های ضعیف دندان تیزکرده و مترصد فرصت مناسب و دنبال بهانه براي ضربه زدن بودند. دعوای کاتولیک و پروتستان این بهانه را فراهم کرد. و اروپائیان 30 سال تمام افتادند به جان یکدیگر. گوستاو دوم پادشاه دلير و جاه طلب سوئد که مدتها چشم به خاک آلمان دوخته بود هیچ کس را جز پادشاهان سلسله "واسا " که اصل و نصب همه آنها از طریق مادر به آلمان ختم می شد شایسته پادشاهی بر سرزمین مقدس " holly roman empire "، آلمان، نمي دانست. ولی این آرزو را هرگز بر زبان نمی آورد و ادعا می کرد برای مبارزه با کافرین، یعنی کاتولیک ها، وارد جنگ شده است ( سوئد در 1630 ، دوازده سال پس از آغاز نبرد وارد جنگ شد).
    نزديک ترين و مزاحم ترين دشمن اش پسر عمويش پادشاه لهستان بود که با هابسبورگ هاي کاتوليک هم دست شده و سيخونک مي کرد و رؤیای تسلط بر دریای بالتیک و در نتیجه تسخیر تاج و تخت پادشاهی سوئد را در سر داشت که آن را حق خود میدانست و پادشاه حاکم را غاصب. گوستاو آدولف تصميم گرفت با تقويت نيروي دريا يي کشورش، بويژه با ساختن پر قدرت ترين کشتي جنگي کار نيروي دريايي لهستان را يکسره کند و تسلط بي چون و چرا بر درياي بالتيک را ازآن خود سازد. براي اين منظور به کشتي سازان اروپايي، بويژه هلندي ها که در میان کشورهای اروپایی کارکشته تر و با تجربه تر بودند دعوت کرد و دستور داد يک کشتي امير البحري Flag ship بسازند که به تنهايي، با قدرت آتش سنگین اش، با تمام نيروي دريايي دشمن برابري کند و دراولين برخورد ناوگان دريايي لهستان را نابود و به قعر دريا بفرستد. اما... اعليحضرت نمی گذاشت کشتی سازان کارشان را بکنند! بدون اطلاع از فن کشتي سازي و اصول دريانوردي و فيزيک و استاتيک و استابیلیتی، دخالت هاي بي جا و با جا مي کرد. یکی از اوامر صادره از دربار چنین بود که جارچيان و جاسوسان خودي مأمور شدند جار بزنند و برای ایجاد رُعب و وحشت دردل دوست و دشمن، در داخل و درخارج، هو بیاندازندکه کشتي سازان اعليحضرت مشغول ساختن بزرگترين و وحشتناک ترین کشتي جنگي و پر حجم ترین آتشبار ها هستند، و برای اثبات این (پروپاگاندا) دستور رسید که هيبت و شکل و شمايل ظاهري کشتي را چنان آرایش دهندکه ترس و دلهره در دل دشمن بباندازد و برای این منظور اطراف کشتي، بويژه تفرَ Tafar يعني پاشنه را با انواع و اقسام مجسمه شاهان پیشین سلسله واسا، و دیگر نقش و شمايل هاي برجسته ووحشت آفرین، از جمله تاج پادشاهي و..و.. تزيين کنند و براي اينکه ترس و لرز دشمن جرار نه تنها ازديدن بل که از شنيدن نام آن کشتی نیز افزون تراز افزون گردد فرمودند هیچ نامی برازنده تر و پر هیبت تر از نام سلسله پادشاهی واسا نیست، پس کشتی با نام " واسا " به آب انداخته شود. حالا اگر مثل ما ايراني ها نام آن را گذاشته بودند "ببر" و " پلنگ " و" تبر زین " و یا رستم فرخزاد، باز هم چيزي، ولی واسا ؟!
    ...................................................................................................................................
    واسا - بخش سوم

    کساني که با علم فيزيک آشنايي دارند مي دانند که هرچه و زن در بخش ارتفاعی شناور بيشتر و سنگین تر باشد به همان اندازه ازقدرن شناوري و تعادل و استابیلیتی ( پايداري ) آن کاسته مي شود. با توجه به دگل و بادبان هاي سنگين کشتي (لطفا روي این تصویر کليک وزوم کنيد ) و توپ هاي غول پيکري که در عرشه هاي مختلف نصب شده بودند، وضعيت استاتیک و قدرت شناوري و تعادل کشتي سخت به خطر افتاده بود. و وقتي جاسوسان اعليحضرت از لهستان خبر آوردند که پسر عمويش هم مشغول ساختن کشتي جنگي غول پیکری است که بتواند از پس " واسا" بر آيدُ اعليحضرت گوستاو باز با يکي ديگر از دخالت هاي بي جا و بی تدبيرانه و نابخردانه اش بر مشکلات موجود افزوده امر فرمودند بر تعداد توپ هاي غول پیکر کشتي افزوده شود و وقتي مهندسین توی دل شان گفتند: بابا دیگه جا نداريم ! ( کسی جرأت بلند فکر کردن نداشت) اعلیحضرت انگشت مبارک را گذاشتند روی نقشه کشتی و پس از نشان دادن بالا ترین و مرتفع ترین عرشه فرمودند: där där، där اینجا...اينجا... .اين دستورشوم و ویرانگر در سنه 1627 میلادی یعنی در سومین سال بنا و ساخت کشتی از زبان مبارک اعلي حضرت گوستاو ِشماره دو، از سلسله پادشاهي واسا، صادرگردید و توپهاي عظيم بيشتري بر توپهاي موجود، آن هم برروي بالا ترين عرشه افزوده شدند. و با اين عمل تمام آنچه را که طراحان ومهندسين ومتخصصين رشته بودند پنبه کردند!
    اسحاق نيوتون در آن زمان شانزده سال بيش نداشت و هنوز کشفيات و قوانین فیزیکی اش را اختراع نکرده و به رشته تحرير در نياورده بود یا اگر هم مشغول نوشتن اش بوده هنوز عالم گیر نشده بوده است. و گرنه از انگلستان راهي استکهلم می شد و به اعلیحضزت می گفت: بابام جان درست است که تو پادشاهی و بر جُن و انس حکومت می کنی ولی بر قوانین ریاضی و فیزیک و بر طبیعت و عالم که نمی توانی امر و نهی کنی! هرچند بعید بود تو گوش مبارک شان فرورود ولی چه احتیاج به رفتن نیوتون به استکهلم بود؟ همان مهندسین و همان کشتی سازان دست اندر کار مغز خر که نخورده بودند و اولين بارشان نبودکشتي مي ساختند ! همان ها هم مي توانستند همه چيز را به عرض و طول اعلي حضرت برسانند ولی کو دل و جرأت ؟ کدام شخص حقیقی یا حقوقی می توانست اشتباه اعليحضرت را به وی گوشزد کند. کشتی سازان، برنامه ريزان و مهندسين جور واجور با کدام پشتوانه حرفي بر عليه اراده همايوني بزنند؟ من در تاریخ نخوانده ام که شاه گوستاو هم مثل شاه عباس خودمان بچه های خودش را یا کساني که دستورش را اجرا نمي کردندکور کرده یا کشته باشد، ولی خوانده ام که مسؤلین با ترس و بادلهره از از دست دادن شغل و مقام پردرآمد خود مهر سکوت بر لب زده بودند و کسی جرأت نمی کرد حقایق را به سمع اعلی حضرت برساند و خاطر همايوني را که تمام فکر و ذکرش به آب انداختن هر چه سریع تر " واسا " بود، مکدر سازد و دست از ثروت و جاه و مقام و مال و مکنت و پرستیژ اجتماعی اش بکشد!
    مگر آریامهر خودمان غیر از این عمل مي کرد؟ مگر او هم به حرف ها و به نصایح بازرگان، بختیار، سنجابی، و صدیقی و حاج سید جوادی گوش مي داد ؟ اگر استبداد و کله شقي ي پادشاه سوئد باعث تلف شدن جان ۵۰ نفر و خسارت مالي مثلن يک ميليون دلار ( آن زمان) ،کمتر یا بیشتر، شد، اشتباه و استبداد آريامهري ما باعث خانه بدوشي و بدبختي خودش و يک نسل با خودش و بعد از خودش شد، واين هنوز آغاز ماجراست. اعلي حضرت رفت و هر چه بود گذشت ولي مگر اين ولايت مطلقه فقيه که برتخت واژگون شده او تکيه زده است حرف حساب سرش مي شود ؟ مگر مستبدين از تاريخ عبرت مي گيرند ؟ مگر اين قدرت خانم عفريته مي گذارد آدم درست و منطقي فکر کند ؟ آن زمان بازرگان و بختيار و طالقاني مي گفتند و هشدار مي دادند و به زندان مي افتادند، اين زمان امیر انتظام، گنجي و زرافشان ها ! کو عقل سليم؟ کو گوش شنوا ؟ کو درس عبرت ؟...

    بگذريم... يکي از را هاي مقابله با خطر چپ شدن و غرق شدن کشتی گذاشتن " تعان" درپايين ترين نقطه يعني در خن کشتي است!
    تعان چيست ؟
    بچه که بودیم، هنگامی که در تابستان در دریا شنا می کردیم، گه گاهی به درون لنج های ماهیگیری که لنگر انداخته بودند سوار می شدیم و ازارتفاع بالا به درون آب شیرجه می رفتیم. در یکی از همین روزها که براثر کنجکاوی بچه گانه درون لنج را جستجو و تفتیش می کردم برخوردم به یک جسم عجیب و غریب : یک قالب مربع شکل، حدود یک متر طول، یک متر عرض به ارتفاع حدود بیست سانتی متر، ریخته و قالب گیری شده درسیمان که در کف تحتانی لنج قرار داده بودند ؟ بچه های همسن و سال هم نفهميدند این چیست و به چه درد می خورد بزرگترها که می دانستند می گفتند این " تعان " است، ولی توضیح بیشتری نمی دادند ! از آنجا که زنده گی بدون دانستن معنی تعان هم کماکان می گذشت من نيز دیگر پی گیری نکردم و اگر کردم کسی سؤال مرا جدی نگرفت و توضیح قانع کننده ای نداد. تا اینکه بزرگ شدم و این تعان کذایی و کار برد آن شد بخش مهمی از تحصیل و شغلم، منتها به نحوی دیگر.
    خلاصه بگویم: هر شناوری باید تعادلش روی آب حفظ شود. این همان استاتیک یا استابیلیتی و پايداري ای است که در بالا از آن سخن رفت . برای این منظور می بایست وزن های سنگین را در مکان پائین و درشکم یا در خن کشتی قرار داد و کالاهای سبک را در بالای آن. با این کار فاصله "مرکز ثقل" شناور را با نقطه "متاسنتروم" افزایش می دهیم. اگر به عکس عمل کنیم، يعني کالاهاي سنگین را در قسمت فوقاني و روي کالاهاي سبک قرار دهيم تعادل و پايداري به هم می خورد و شناور يا مثل سنگ سر جا زير آب مي رود يا با هر حرکت باد و موج دريا و حين تمايل طبيعي به چپ و راست در يکي از همين نوسان ها به پهلو مي خواند و ديگر کمر راست نمي کند و چه بسا سرو ته می شود یعنی قسمت تحتانی اش روی آب شناور می شود وآنچه را در خود دارد به زیر آب می برد . وجود "تعان" در کشتی ها که امروزه همان انبار های آب، یعنی Ballast Water می باشند مانع به پهلو غلطیدن کشتی می شوند وبه اصطلاح تعادل را بر قرار می کنند. در کشتی های قدیم که تخته ای بودند امکان بار گیری آب نبود، درعوض از سنگ یا جسم سنگین دیگربه عنوان "تعان" استفاده می شد. مهندسین و کشتی سازان که نمی توانستند یک جسم بسیار سنگین را به اسم تعان در خن " واسا "جا بگذارند بناچار از قلوه سنگ استفاده کردند ولی تعادل بازهم حفظ نشد زیرا وزن هایی که روی عرشه های فوقانی کار گذاشته شده بودند سنگین تر بودند و کشتی گنجایش قلوه سنگ بیشتر نداشت. و سرانجام این که کشتی برای حمل توپ و سرباز ساخته شده بود و نه برای حمل قلوه سنگ و در نهایت اینکه مسؤلين مي گفتند: مگر این آشی نیست که خود اعلی حضرت پخته است ؟ خودش هم بخوردش.

    براي کساني که ممکن است بخواهند دقيق تر بدانند جه اتفاقي ازلحاظ فيزيکي رخ مي دهد وقتي شناوري پايداري خودرا از دست مي دهد چند تصوير را در اينجا مي آورم.

    G به معناي مرکز ثقل و M نقطه متا سنتروم. تا زماني که G زير M قرار گرفته است پايداري نيز برقرار است. شناوري که در تصوير مشاهده مي شود، باوجود تمابل شديد به يک جهت، غرق نمي شود.

    تصوير اول از سمت چپ: تعادل برقرار
    تصوير دوم به همچنين زيرا G مرکز ثقل ( وزن کشتي و محتوياتش) زير M قرار دارد.
    تصوير شماره سه و چهار يعني G روي M و سپس زير M و در پي اش غرق شدن شناور و اين زماني پيش مي آيد که کسي مثل پادشاه سوئد رعايت سنگيني و سبکي وزن ها وجاي گذاري درست آنهارا در کشتي نکند

    ادامه دارد....
    ..................................................................................................................................

    واسا - بخش چهارم - بخش آخر

    روز یکشنبه دهم اوگوست 1628، ساعت چهار بعد از ظهر، کشتی غول پیکر واسا، پرچم آذین با جلال و جبروت و با شوکت و هپروت و با اُبهت ملکوت، از اسکله جدا شد و خرامان خرامان به طرف پایگاه در یایی " آلوس نابن" به راه افتاد. جایی که اعلیحضرت همایونی گوستاو دوم در معیت ارتشیان، درجه داران، سیاستمداران و نماینده گان سیاسی کشورهای دور ونزدیک، مغرورانه و بی صبرانه، دست به کمر، روی اسکله ایستاده و منتظر ورود کشتي بود. کشتي اي که چهارسال در انتظار به آب انداختن اش روزشماري کرده بود و چه پول هاي کلاني که براي ساختن اش خرج کرده بود و چه اميدهاي دور ودرازي که براي نابودي دشمنانش اش دردل پرورانيده بود و چه وعده ها ي دهن پرکني که براي تسخير در ياي بالتيک و براي سروري بر اروپا و تسلط وتصاحب مپراطوري مقدس که به هم وطنانش داده بود. آري آري عجب روز خجسته اي بود آنروز، حتا آفتاب هم از شدت شوق به وجد آمده و تمام نور و درخشنده گي اش را به خاک پاي همايوني نثار کرده بود. اراده همايوني بر اين بود که پس از بازديد و رزه و سان، دستور حرکت بسوي جنوب بالتيک صادر فرمايند تا "واسا " در رأس ناوگان دريايي پادشاهي سوئد با يک حمله جانانه کشتي هاي لهستاني را غرق و چنان پدر ي ازشان دربياورد که ديگر هوس کشتي سازي و کشتيراني نکنند. بعضي ها هم پچ پچ مي کردند که اعليحضرت گويا خود شحصا قصد مسافرت به آن خطه را دارند و تصميم همايوني بر اين است که پس از فتح و فتوح خاک لهستان عازم خاک پهناور آلمان شده تا تاج مقدس پادشاهي ملت آلمان را بر سر خويش بنهند.
    کشتي واسا، در حالي که روکش هاي طلايي فيگورها و مجسمه هاي جور واجورش در آفتاب بعد از ظهري ماه اوگوست استکهلم تلأ لؤي خاصي داشتند و تتق تق می درخشیدند و چشم دوست و دشمن را خيره مي کردند، خرامان به راهش ادامه مي داد . صداي گوش خراش کو س و کرنا، طبل و سنج و دهل و ني هنبونه در فضا طنین انداز بود و غرّش "سالوت " توپهای عظیم الجثه، گوش مجتمعین و مستمعین را کر می کرد. ملت، زن ومرد، درروز تعطیل یکشنبه با لیاسهای رنگارنگ فاخر، حّي وحاضر، گروه گروه و دسته دسته روی اسکله جمع شده و برای سرنشینان زن و مردکشتی، که هم چون طاووس علّیین خرامان از اسکله جدا می شد دست تکان میدادند. افسران و ملوانان اجازه داشتند زن و کودکان خودرا این بار استثنا ئن تا آخرین اسکله خروجی بندربا خود همراه داشته باشند. واسا بدون بر خورد با مشکلي آهسته از اسکله جدا شده است و در پناه کوه و تپه ها راهش را طی می کند، می رسد به آبهای آزاد، جایی که دیکر کوه و تپه ای مانع وزش تند باد نیست، ناگهان بادی از جنوب می وزد، بادبان ها از باد پُر می شوند و پف می کنند، واسا آرام و ملایم به سمت چپ خم می شود، بد جور هم خم می شود و آهسته آهسته، خیلی آهسته، دوباره به حالت اولیه بر می گردد ولی ناگهان تند باد دیگري، و خم شدن مجدد واسا به پهلوي چپ، قلوه سنگ های درون خن به حرکت در می آیند و همه با هم به سمت چپ قُل می خورند و دیگر قدرتي و تعادلی در کار نیست که کشتی را به حالت او لیه برگرداند، علم فيزيک نه به واسا رحم مي کند، نه به سازنده اش، نقطه M عزيزش را مي برد زیر نقطه G و کار را يکسره مي کند ( تصوير پست قبلی). دريغ ازراه دور ورنج بسيار !
    تخته هايي که قرار بود قلوه سنگ هارا نگهدارند بر اثر وزن سنگها مي شکنند
    آب به درون دریچه ها و پنجره ها رسوخ می کند، هر کس می تواند در آب می پرد، و با تمام نیرو به طرف ساحل شنا می کند، صدای جیغ و فریاد زنان و کودکان به آسمان بلند است. واسا با 62 متر طول، 11.50 عرض، ۵۲ متر ارتفاع، با 64 توپ عظیم الجثه، و با 500 مجسمه و فیگور و نقش و نگار طلایی، که قرار بود با ۱۴۵ پرسنل سرنشين و ۳۰۰ سرباز مسلح دریای بالتیک را از دشمن پاک کند در بندر استکهلم به قعر در یا فرو مي رود... الفاتحه ...
    طول راه طی شده در اولین و آخرین مسافرتش فقط 1500 متر بود. 50 نفر از جمله طراح هلندی کشتی جان خود را از دست دادند. ساختن کشتی واسا تقریبا چهارسال طول کشید، صد ها هزار "تالر " پول خرج شد مقدار عطیمی از مواد و لوازم و مصالح ساختمانی " ماتریال" هزینه شد، اینها همه به درک، آبروی اعلی حضرت گوستاو دوم ، شاهنشاه، قدر قدرت، قوی شوکت در جضور دوست و دشمن بباد فنا رفت.
    من شخصا دلم براي " گوسي "، اعليحضرت گوستاو، خيلي سوخت، بد بخت آدم بدي نبود وقتي اورا با پادشاهان صفوي خودمان که همزمان اش بودند مقايسه مي کنم والله بالله صد رحمت به اين یکی، من جايي نخواندم او کسي را کور کرده باشد يا گلوي زيدي را گوش تا گوش بريده باشد. فقط بد شانسي آورده بود که در زمان بدي شاه شده بود ! يعني زماني که پادشاهان منطق پنطق سرشان نمي شد، همه شان فقط دستور مي دادند و کسي هم نبود که جرأت کند و به آنها بگويد بالاي چشم شان ابرو است. کسي چه ميداند، شايد اگر من وتو هم آن زمان ها بدنيا آمده و شاه شده بوديم و همه کاره زمين و زمان شده بوديم همان کارها را مي کرديم که اين ها کردند! کسي چه مي داند ؟ چرا اضلن راه دور برويم ؟ چرا از مستبدين ۴۰۰ سال پيش ايراد مي گيريم. مگر مستبدين امروز حرف حساب توي کله شان فرو مي رود.
    رندان تعریف می کنند که پس از غرق شدن " واسا "، پسر عموی اعلی حضرت، یعنی پادشاه لهستان، در آنطرف آبهاي بالتيک، سخت مریض مي شود و چون آن زمان بیمارستانی در کار نبود اطبا را به بالین اش مي آورند. وقتی خبر مریضی رقیب به گوستاو پادشاه سوئد رسید نامه ای به او نوشت: که هان ای پسر عموي عزيز ! از ترس " واسا" غش مکن! و شلوار مبارک را خيس مفرما، که واساي ما به لقا ءالله پيوست و خوابگاه ماهيان و سرپناه آبزيان شد! خطر، دست کم از سر تو اين دفعه رفع شده است.
    وی در پاسخ نوشت : بسمه تعالي... هان اي پسر عموي نامهربان مکتوب شما به شرف عرض ما رسيد و لاکن من از ترس " واسا " ي تو غش نکردمي، بل که از خنده روده بُر همي گشتمي !
    این بود سر گذشت کشتی غول پیکر امیر البحری " واسا ". ( مدل )این کشتی در سال 1961 میلادی از آبهای اسکله استکهلم با مخارج زیاد بیرون کشیده شد و اینک در موزه ای بزرگ برای تماشای مردم و عبرت پادشا هان و سیاستمداران مستبد و حرف نشنو در استکهلم نگهداري مي شود
    اگر گذرتان به آنجا افتاد زيارت قبول، بنده با وجودي که چند بار در استکهلم بودم سعادت زيارتش را نداشتم.
    ................................................................................................................................










    This template is made by blog.hasanagha.org.  


    This page is powered by Blogger. Isn't yours?