|
|
Mittwoch, November 02, 2005
بازهم آفریقا... بعد ازانتشارمقاله آفريقا...آفريقا، خوانندگان عزيز این وبلاگ با کامنت و ایمیل مرا مورد لطف و عنايت خويش قراردادند و تشويقم کردند به ادامه نوشتن. درمیان اين دوستان و سروران نیز بودند کسانیکه اينجا و آنجا نگاهی انتقادی به آن یاداشت داشتند، که ازهمه اين دوستان بخاطر اظهارنظر و انتقادشان سپاسگزارم. بیشتر انتقادها را ازطريق ایميل یا تلفن دوستان ويا حضوری دریافتم که خود را موظف میدانم پاسخ این دوستان را برای رفع هر نوع سوءتفاهمی بدهم و امیدوارم در این یاداشت توانسته باشم منظورم را برسانم. ــ از من انتقاد شده بود: «چرا به تعريف ازاسرائيل پرداخته وحرفی از فلسطين نزده ام؟» اگر چه در آن نوشته قصد تعریف و تمجید یا محکوم کردن هیچ ملتی را نداشتهام و تنها به مشکلات و مشاهدات خود بعنوان دریانورد پرداختهام، تعجب کردم چرا دوستان چنین برداشتی کردهاند! از آن گذشته من خود را مفسر وتحليلگر سياسی نمیدانم تا بهمشکل بين اسرائيل و فلسطين بپردازم. من با کشتیام چندين باردربنادر Ashdod و Haifa دراسرائیل پهلو گرفته، کالا تخليه و بارگيری کرده ام، و هرگاه مأمورين پليس ويا مسؤلين بندردرتماس مستقيم، يا از طريق اوراق واسناد کشتی به نام من و يا به محل تولدم ايران برخورده اند و يا اگرکسی به خاطر ظاهر شرقیام از کشورم پرسيده است، با سربلندی نام زادگاه پرافتخارم ايران را برده ام، باوجود همه توهين ها، هتاکی ها، افتراها، تهديدهای اتمی ويهودستيزی کورکورانه جمهوری اسلامی، مأمورين اسرائيلی برای من و کشتیام نه تنها مشکلی ايجاد نکردند، که اگر میخواستند میتوانستند، بلکه با کمال احترام با من برخورد وبا پرسنل کشتی هم همکاری داشتهاند. چگونه میتوانم پا روی وجدان گذاشته و این احترام و محبتها را به خاطردرگيری دو دولت، که هيج ارتباطی با من و منافع ملتم ندارد و بهخاطر کسانی که نمیتوانند موجوديت تنها کشور آزاد و دموکراتيک خاورميانه را هضم وتحمل کنند، انکارکنم. نوشتهاند: "من درشرح اوضاعآفريقا تندروی کرده ام". نخست باید بگویم من دراکثر بنادر آفريقایی دوستان زیادی که درارتباط با شغلم با آنها آشنا شده ام دارم و هرچند امروز از هم دوریم ولی هرگزفراموششان نکردهام و نمیکنم. اين دوستان درهر ديداری که داشتهایم مرا صميمانه درآغوش ميگرفتند، بهخانه دعوت میکردند و در کنار خانوادهشان تا آنجا که در توان داشتند از من پذیرایی میکردند که البته این رابطه همیشه دو طرفه بوده است.باید بگویم نه تنها من که دوستان آفريقاییام دل خونی ازدست خودشان داشتند. آنچه ازآفريقا گفتم و نوشتم بازتاب درددلهای دوستان آفريقاییام و مشاهدات عینی خودم بود. بارها فکر کردهام چرا ما (به اصطلاح جهان سومیها) مثل اروپاییها، آمريکاییها وديگران پيشرفت علمي وصنعتي نداشته ايم واندر خم یک کوچهایم؟ و مصرف کنندهی پیشرفت و تکنولوژِی و کار دیگرانیم، آیا نباید پرسید مشکل درکجاست؟ ايراد درچيست ؟ آيا حجم مغزيک کانادایی يا يک آلمانی ازحجم مغز من ِايرانی يا ازحجم مغز ِ يک آفريقایی بيشتراست؟ و آيا خدا يا طبيعت، قدرت توليد وخلاقيت بیشتر و بهتري درسلولهای مغز آنان کاشته است؟ بارها به چشم خود میديدم که در «گابون» يا در «کامرون» و يا دربنادر ديگری که سابقا مستعمره فرانسه بودهاند، هنوز پس از سالها رهایی ازاستعمار، فرانسویها بخشي ازپستهای کليدی را دربنادر، چه آشکار و چه در نهان، دردست دارند و پیش آمده که میبایست تصميم گيری مهمی دررابطه با تخليه ويا بارگيری کالاهای خاصی گرفته شود و باورکنید، هيچ کس، هيچ کارمند آفريقایی قدرت وجرات اتخاذ تصمیم و یا قبول مسئولیت را نداشته وبايد نخست ( Boss )را که فرانسوی بود با هدر دادن وقت ما که هردقيقهاش برای کشتی و شرکت من هزینه بر میداشت پیدا کنند حالا کی و کجا خدا میدانست. البته این وضعیت را به همهجا بسط نمیدهم و شاید در سازمانهای دولتی و غیر دولتی دیگرشان چنين نیست، اما دراموربندری آنچه را که تجربهکرده ام همین بود. اضافه میکنم که درکشورهایی که قبلا مستعمره انگليس بوده اند من آقا بالاسری در بنادرو امور بندری ندیدم، نه به اين دليل که همه کارها بر وفق مراد بود و نيازی به انگليسیها وديسيپلين آنها احساس نمیشد، بلکه فکر میکنم بخاطر نفرتی بود که اینها از جماعت انگليسي داشتند. شاید حق با دوست عزيزی باشد که در نظرخواهی پست قبلی نوشتهاند: " کشورهای انگلیسی آفریقا (آنگلو فن )وضع بهتری نسبت به کشورهای فرانسوی آفریقا (فرانکوفن) دارند. و به طور کلی انگلیس علاوه بر استعمار تا حدودی به کشور مستعمره خویش رسیده است درحالی که فرانسویها فقط به استعمار کشورها پرداخته اند." البته نمیدانم نظر این دوست تا چه حدی به حقیقت نزدیک است. قصد من هم در اینجا بررسی خوبی يا برتری استعمار فرانسوی بر انگليسی نیست و همانطور که در پست قبلی هم اشاره کردم، نظرم اینست که در مجموع فرانسویها با سیاست و بدور ازخشونت و امرونهی و تحقيرديگران، رفتار انسانیتری با مستعمرات خود داشتهاند و من بازتاب اين برخوردهاي «دوستانه» را در مردم اين کشورها دیدهام حال آنکه درمستعمرههای سابق انگليس مامورين(آفريقائي) نه تنها نفرتشان را نسبت به اروپاییها پنهان نمیکنند بلکه رفتاری خشن و پرخاشگرانهای هم دارند
Comments:
Kommentar veröffentlichen
|