|
|
Mittwoch, November 02, 2005
جزاير درياي کارائيب
وخدا کارائيب وجزايرش را آفريد. جزايري که درطبيعت ودر منظره، يکی از ديگری زيبا تر، خرم تر، وسرسبزترهستند. مخلوطی ازفرهنگ های مختلف اسپانيولی، فرانسوی، هلندی، آفريقايی، هندي، انگليسی، وآمريکايی به زنده گی روزمره وبه اجتماع وفرهنگ ساکنين اين جزايرغنابخشيده است. به آن ها می گويند جزايرآنتيل. آنتيل بزرگ شامل کوبا، جامايکا، هسپانيول وپورتوريکو است. وآنتيل کوچک که به دوبخش تقسيم می شود: بخش نخست جزاير « بالای بادها» ، شامل سلسله جزايرشرقی پوئرتو ريکو، تا دو جزيره توباگو وتری نيداد، وبخش دوم جزاير« پائين بادها » ، که از جزيره مارگريتا شروع و به " آروبا " ختم می شوند. منظوراز بالا وپائين بادها دور بودن نسبي اين جزاير از " هاريکن ها " و توفان ها است. عذر می خواهم اگرفعلن نمی توانم دراين جا به شرح حال همه اين جزاير به پردازم . براي امروزفقط مختصري از ۴ جزيره آنتيل مي نويسم تا فرصتي ديگر. دوجزيره تري نيداد و توباگو (Trinidad and Tobago ) مستعمره سابق انگليس ( از ۱۷۹۷ تا ۱۹۵۸) . جاي پاي انگليسي ها را درجزيره تري نيداد به اين صورت مي توان دید الف: جمعيت اش در حد انفجار است، مردم مثل مورچه در خود می لولند، مثل جزيره موريس در اقيانوس هند، مثل کراچی در پاکستان، مثل بمبئی وکلکته در هند، مثل چيتاگنگ در بنگلادش، حتا ساختمان هاي باقي مانده از دوران استعمار نيزدراين شهرها به هم شباهت دارند ! و ب: همه چيز چپکي است، رانندگی چپ، راه رفتن چپ، شنا کردن چپ، چرخيدن چپ، دو چرخه سواري چپ، حتا نورافکن چراغ های دورزن دريايی، که درهمه جای دنيا مثل عقربه ساعت از چپ به راست دورمی زنند، در اين شهرها برخلاف رويه آدميزاد، از راست به چپ مي چرخند! گوياحيوانات هم ياد گرفته اند درجاده ازمسير چپ عبور کنند. درخيابان های شلوغ مي تواني مردان وزناني را تماشا کني که اصل ونصب هندی شان به وضوح درچهره وسیمایشان هويدا است( ۴۰٪ جمعيت) نيزمی تواني در نظر مجسم کني چگونه جد ونياکان آن ها در قرون پيش، داوطلبانه يا به اجبار، به اين طرف کره زمين ديپورت شده اند. ۴۰٪ ديگر آفريقايي تبارند، که شرح بي خانماني وبرده گي اجداد آنها در اين نوشته نمي گنجد ! وتتمه بومي هاي اصيل که نياکانشان به دست سفيد پوستان در همين جزيره، تقريبن قتل عام شدند. دوخاطره ديگر نيز خارج از موضوع به ياد می آورم. هنگامي که درلنگرگاه تري نيداد منتظر نوبت بوديم، شب، ملوانان در هواي مطبوع و مهتابي با خيط (نخ نايلونی) وقلاب مشغول ماهيگيری شدند و بيش از ۸۰ تا ۹۰ عدد ماهی گرفتند. هرکدام بطول يک متر تا يک مترونيم و بيشتر، نميدانم اسم اين نوع ماهی چه بود، تقريبن به مارماهی شباهت داشت وشديدن همجنس خوار ( ?? Canibal ) اگريکی از آنها به قلاب می افتاد می بايست سريع آنراازآب بيرون کشيد، درغير اين صورت از طرف هم نوعان خود محاصره وبا دندان هايي شبيه دندان هاي باراکودا، چنان بلعیده می شد که فقط سر آن که به قلاب گير بود از بدنه يک مترونيمی آن ماهی باقی می ماند. آشپزباشی فيليپينی ما افزون بر برشته کردن تعدادي از آن ها در همان شب و در همان جا، خام آن را نيزبا سرکه و جينجر وبا فلفل وپاپريکا ی سبزتهيه کرد، که من امتحان کردم، چه ترد، جای شما خالی، عجیب چسبيد. خاطره دوم اين بودکه همکارهندي تبارنماينده کشتيرانی راکه پس ازپهلوگيری، به کشتی آمده بود، به علت سهل انگاری دراجراي دستوري، سرزنش کردم. قبل از ترک کشتی، مثل هميشه محموله کوچکی، محتوی پست، شامل اوراق واسنادی برای شرکت کشتيرانی درآلمان، وتعداد قابل توجهی از نامه ها وکارت پستال هاي نوشته شده از طرف پرسنل، که با عشق وعلاقه به زن وبچه، وبه پدرومادرواقوام وفاميل شان نوشته بودند برای پست کردن به دستش دادم . پس ازپياده شدن ازکشتی، افسرکشيک از روی عرشه ديده بود که طرف باحالت خشم، محموله پستی را درحوضچه بندر انداخته است. بعد از ظهر که مجددن به کشتی آمد علت را ازاو جويا شدم خيلی خونسرد گفت از دستم افتاده است. تنها مایه دلگرمی ودل خوشي بچه ها، که بعضی از آنها بیش از ۹ ماه و اقسر دوم حتا ۱۵ ماه روی کشتی مانده بودند، همين مکاتبه هاي خانوادگي بود ومن ديده بودم چگونه اين بيچاره هادلواپس ونگران فاميل در وطن مي شدند( فيلي پين، ژيلبرت آيلند ) و اگر پست نمي رسيد يادير مي رسيد گاهي از روي ناچاري اشک مي ريختند، ومن رل پدر وپير فاميل را به عهده گرفته آنها را دلجويي مي دادم . اينک اين پدر سوخته اميد همه آن ها را به آب انداخته بود. من، هميشه خود را تحت کنترل دارم و خيلي ديرعصبي مي شوم ولي اکنون ديگر کاسه صبر لبريز شده بود، اورا به سمت ديگرکشتی بردم که کسی نبيند، وچنان سيلی محکمي ( چپ وراست ) به گوشش زدم که کلاه وعينک اش به دريا پرت شدند وخود مرتيکه اش را با تيپا از کشتی بيرون انداختم وبرای هميشه ممنوع الورودش کردم. جزايرکوراسائو وآروبا ( Curacao and Aruba )این دو جزيره مستعمره هلند، احتياج به دفتر خاصی دارند، برای تعريف اززيبائی های رؤيا انگيزشان. که هلندی ها واقعن سنگ تمام گذاشته واين دوجزيره را تبديل به بهشت برين کرده اند. هنگام ورود به بندراز تعجب مات ات می برد، زيرا فکر می کنی خواب می بينی ونه انگاروارد بندرکوراسائو در درياي کارائيب، که گويا به آمستردام در هلند در اروپا، وارد شده اي. هرچند زبان رسمي هلندي است ولي جزيره نشينان مخلوطی از زبان هاي هلندي، انگليسي، اسپانيولي، پرتغالي وزبان بومي خود شان کرئول درست کرده اند به نام ( Papiamentu )، که هرگاه به اين زبان قاطی شده باهم صحبت ميکردند من لذت می بردم، چون آنچه را که به انگليسی واسپانيولی ومقداری هلندی می گفتند من می فهميدم بقيه را می شد حدس زد. طول جزيره کوراسائو ۸۰ و عرض آن حدود ۲۰ کيلومتر است و مي شود در مدت چند ساعت تقريبن همه جا ي آن را ديد. من خاطرات خوشي ازديدن اين جزاير زيبا دارم که به اين زودي فراموش نمی کنم !
Comments:
Kommentar veröffentlichen
|