Battan

  مطالب گذشته  
  • اشتباه ازسرور بود...افزون بردوستان عزيزی که درباره...

  • دکان بقالي آدم وقتی اين مسخره بازی ها، هردم بيلی ه...

  • درد دل یک جاشو ( ملوان قايق)هوس کردم شعرکي به زبان...

  • باد وطن...یکشنبه است وآخرهفته، شب ازنیمه گذشته است...

  • فرار از آمریکا...چندساعتی از ترک بندربوستون درايال...

  • حاجي کاپيتاندوستی چند روز پيش پرسيد: مطلب وخاطره ب...

  • خاطره اي از " Wladivostok " اگربعضی ها تصورمی کنند...

  • بازهم آفریقا...بعد ازانتشارمقاله آفريقا...آفريقا، ...

  • داستان " واسا " W A S A

  • مشکل رفيوجي ها در دريا


  • Mittwoch, November 02, 2005


    مشکل زبان در کشتي ها

    بشرموجودی است اجتماعی ودر تکاپوی دایمی برای پیش رفت. با اين حال هنوز کشوری وجود ندارد که خود را ازنيروی پليس وازنيروی انتظامی بی نياز بداند. انسان ها هنوزعادت نکرده اند درآرامش وآسايش وبدون درگیری با هم زنده گی کنند. حتا درکشورهای به اصطلاح متمدن نيز شاهد درگيری های خونين، حتابين دوهمسايه برای مسايل پيش پا افتاده هستيم، واين در حالی است که این دوهمسايه، همزبان، هم نژاد، ودارای پيشينه ي واحدوفرهنگی یکسان ومساوی هستند. این را گفتم تا مقایسه بکنم مشکل زنده گی مشترک روی يک کشتی، با پرسنلی به تعدادمتوسط حدود ۲۰ نفر*مختلط ازانسان هایی نا همگون، هم درظاهروهم درباطن، با زبان هاي مختلف ، عادت هاي غریب، فرهنگ ها ي بیگانه.
    مخلوطی از ضدونقیض ها، که گاه ناچارند بیش ازيکسال دریک مکان بسته همد يگرراتحمل کنند، بدون نيروی بازدارنده ای بنام پلیس یا انتظامات، که گاه تنها وجودش، بدون هرگونه دخالتی، در ساحل، تنظیم کننده نظم وآرامش است !بارها اتفاق افتاده است که يک حرکت دست، يا علامتی با انگشت، یاکج کردن سر، چرخاندن چشم، صدايی ازدهان، دريک زبان وفرهنگ معنای متنا قضی با فرهنگ کس ديگری داشته است وبارها درکشتی کاربه جایی کشیده شده که به برخوردهای خونين وحتا به مرگ انجاميده است. به ویژه اگرپای الکل هم درمیان باشد.
    هرچند من فروش ونوشیدن الکل را درکشتی ممنوع کرده بودم، ولی می دانستم آن هادربنادرمی خرند وبا خود به کشتی می آورند وشب درپشت درهای بسته کابین شان، درجمع، یا به تنهایی می نوشند وتصورمی کنند کسی ازماجرا آگاه نیست. البته من آنها رادراین برداشت واعتقاد تنهامی گذاشتم ووانمود می کردم چیزی نمی دانم، زیرابه خوبی میدانستم که اگراین تفنن "فعلن بی ضرر “نيز ازآن ها بگیرم منفجرمی شوند، ولی تا زمانی که نظم درکشتی برقراراست وبچه ها در چهاردیواری کابین شان به اصطلاح خستگي در مي کنند، من هم چیزی نمی دیدم وصدايي نمی شنیدم.
    بديهی است وظيفه ناوخدا تنها هدايت سالم واقتصادی کشتی ازنقطه ای به نقطه ديگرنيست، بل که توانایی، نيرووقدرت رهبری ومديريت وآشنا يی به علم روان شناسی افراد زیرفرماندهی اش، که خود بخش مهمی از دروس رشته فرماندهی است، وازهمه مهم ترتجربه کاری دراجراو انجام بهینه ( optimal ) این شغل نیزجزوجدایی ناپذیرآن به حساب مي آيد، تا بتواند جایگزینی برای کمبود نیروي بازدارنده باشد. تعدادی ازهمکارانم به علت سهل گرفتن این مهم وبی توجهی به این امورحیاتی جان خودرا ازدست داده وشبانه توسط پرسنل ازعرشه به دريا پرت شده اند وديگر اثری ازآنها ديده نشده است. والبته هیچ کس مسئولیت این جنایت را به عهده نمی گیرد وعامل یاعاملین، اگراختلافی بین خودشان به وجود نیاید وهمدیگررا لوندهند، برای همیشه ناشناس باقی می مانند، اگرهم شناسایی ومجازات شوند، برای قربانی فایده ملموسی ندازد. یک مورد خاص تا همین چند سال پیش دادگاه های آلمان را به خود مشغول داشته بود، که ازتمام پرسنل کشتی (تعدادشان را اینک نمیدانم ) فقط یک نفرباقی مانده بود بدون اینکه کشتی کوچکترین صدمه ای دیده باشد و یا آثاردر گیری وزدوخوردی دیده شود وآن یک نفر باز مانده ادعا می کرد هیچ چیز را بخاطرنمی آورد. حیرت آور این که هیچ پولی درگاوصندوق فرمانده یافت نمی شد درحالی که من به تجربه می دانم درگاوصندوق کاپیتان تقریبن همیشه مبلغی بین پنج تا پانزده هزاردلار پول نقد موجود است.
    ودرحاشیه می گویم که شناورها بارها درتنگه مالاکا ( Malacca street) ، بین سوماترا وسنگاپور، مورد حمله دزدان دریایی( Pirate) قرارمی گیرند وهمه این (پیرات ) ها به خوبی می دانند که هميشه مبلغی کلان پول نقد درکشتی موجوداست و تا همه آن یا مقداری ازآن را به دست نیاورده اند کشتی را ترک نمی کنند وچون همیشه به اسلحه گرم مسلح هستند آماده گي انجام هر جنایتی رانیزدارند. من خود بارها از این تنگه عبور کرده ام وازمبلغ پانرده هزاردلاری که درکشتی داشتم ده هزاررامخفی وپنج هزاررا درگاوصندوق برای دزدان احتمالی وایضن برای نجات جان خویش ازگلوله تفنگ درگاوصندوق نگه داشته ام . که خوشتختابه کشتی من هرگزمورد حمله قرارنگرفت شاید هم به دلیل سرعت زیادی که داشتیم. درحالی که فریاد کمک طلبیدن همکاراني راکه مورد حمله قرارگرفته بودند ازرادیو VHF می شنیديم.
    ضمنن همکارانی که مورد حمله قرار گرفته بودند تعریف می کردند که (پیرات) ها سر فرصت وبدون دغدغه وبدون عجله همه گوشه وکناررا، که احتمال می دادند پولی پنهان شده باشد، همراه با فشار قنداق تفنگ، با وسواس می گشتند. به گمان بعضی ازهم کاران، این دلیلی بود برهمکاری پنهانی پلیس دریایی با (پیرات) ها، زیرا درحالیکه همه کشتی های اطراف، تا فاصله دور، فریاد عجز ولابه کمک طلبان را می شنیدند، ناگهان رادیو VHF پلیس، چه در ساحل چه در دریا، خفه خون می گرفت و سکوت مرگ بر آن حکم فرما مي شد.
    ضمنن من شخصن ده هزار دلار پنهاني را در جاي بخصوصي يا در سوراخي مخفي نمي کردم، بل که آنرا لابلاي کاغذهاي زيراکس (Printer) مي گذاشتم ونميدانم اگر مي آمدند پيدايش مي کردند يا خير ؟

    برمی گردم به اصل موضوع: بی تنوعی، زنده گی يکنواخت، بی خوابی ها، نا آشنایی به زبان وفرهنگ يک ديگر، با عث کنش وواکنش های بسياری در کشتي ميشود. هرچند به زبان بين المللی، یعنی انگليسی، صحبت می شود، ولی اين زبان زبان مادری هيچ يک ازما نيست، طرفه اينکه بسياری ازشهروندان کشورهای کمونيستی(سابق ) فقط مختصرآشنايی با اين زبان دارند.
    دریک کشتی، نظم، ديسيپلين ومحيطی کماکان مثل سربازخانه حکم فرما است وبايد چنين باشد. دستوری که ازمافوق می رسد بايد بدون چون وچرا اجرا شود، جای چانه زنی وبحث کردن نيست، تمام !
    ما بارها ديده ايم که به هنگام پهلو گرفتن کشتی، بعلت عدم تفهيم بین پل فرماندهی وافسرمسئول، که زبان بلد نبوده است، طناب کشتی به موقع به ساحل نرسيده یا دیررسیده است ودرنتيجه کاپيتان موفق نشده کشتی رامهارکند. چون کشتی فاقد ترمزاست وهرحرکتی برای متوقف کردن آن زمان می برد. کشتی تنها با سکان وپروانه قابل کنترل است وهرفرمانی که بوسيله فشاردکمه ای از پُل فرماندهی به انجين فرستاده می شود، برای تبديل اين فرمان به يک عمل ميکانيکی زمان لازم است. خسارت هايی که به علت عدم تفهيم يا تفهيم غلط (misunderstanding ) بين پُل فرماندهی وافسرمربوطه، به بدنه کشتی ها وارد آمده گاهي باعث از کار افتادن کشتي شده است، هرچند بطور موقت وتا اتمام تعميرات.
    علت اين عدم تفهيم ها درکشتی يکی هم اينست که شرکت های کشتيرانی دخالت مستقيمي درانتخاب پرسنل ندارند بل که نماينده گی هايی هستند که اين اواخرمثل قارچ اززمين روییده شده اند ووظيفه شان تعيين پرسنل واعزام آنها به کشتی ها است. چه قابليت،وچه استعداد وتوانايی اي اين افراد براي شغل موردنظردارند کمترمورد سؤال قرارميگيرد. فقط به کنترل اسناد واوراق يک داوطلب بسنده مي کنند.

    يک فيليپينی فقط حق دريافت ۲۰ درصد ازحقوق اش رادرکشتی برای مصرف ضروری وشخصی دارد( به انضمام پول اضافه کاري که انجام مي دهد )، بقيه حقوق، طبق قراردادی که بين دولت فيلیپين وشرکت های کشتیرانی به امضا رسيده است، به حساب خانواده وفاميل اين دريانوردان درفيلی پين واريزمی شود. به عبارت ديگرهرساله ازاين طريق ميليون ها دلارارزنصيب دولت فيلی پين می شود.
    واين دولت سعی ميکند هرساله صدها افسردريايی توليد وبرای اخذ ارز بیشتربه بازاربین المللی عرضه کند. تنهاکميت در اين جا مهم است و کيفيت رُلی معادل صفربازی می کند، . رقابت در واگذاري پرسنل به کشتی های اروپایی بين کشورهای آسيايی وکشورهای کمونيستی (سابق) چنان شديد است که کسی به کيفيت پرسنل توجهی نمی کند. درحالی که درفيلی پين به زبان انگليسی تدريس می کنند ودست کم دراين مورد مشکل کمتر است، پرسنلی که ازکشورهای بلوک شرق يا ازچين کمونيست عرضه می شوند، اکثرن با مشکل زبان روبروهستند. چند سال پيش وقتی يک کشتی را تحويل گرفتم که دردريای کاراييب، بين فلوريدا، يوستون Huston ونيواورلينز New Orleans و جزايروکشورهای اسپانولی زبان تردد ميکرد، ناچار شدم زبان اسپانولی را ياد بگيرم، چون ساکنين کشورهای آمريکای لاتين وآمريکای مرکزی کمترزحمت ياد گرفتن زبان انگليسي را به خود می دهند. ولی اينک دراین سن وسال براي من صرف نمی کند زبان چينی را هم ياد بگيرم.
    ..................................................................
    * کشتي هاي مسافر بري را در اين جا استثنا مي کنم.










    This template is made by blog.hasanagha.org.  


    This page is powered by Blogger. Isn't yours?