Battan

  مطالب گذشته  
  • جزاير درياي کارائيبوخدا کارائيب وجزايرش را آفريد. ...

  • آرامگاه وموزه کريستوف کلمببيش از شش ماه بين فلوريد...

  • شبي در برزيل شرح ماجرای برخورد« دوستانه!» بادزدا...

  • دزدان دريايي (1 ) قبل ازشرح پذيرايي از دزدان دريا...

  • مشکل زبان در کشتي هابشرموجودی است اجتماعی ودر تکاپ...

  • اشتباه ازسرور بود...افزون بردوستان عزيزی که درباره...

  • دکان بقالي آدم وقتی اين مسخره بازی ها، هردم بيلی ه...

  • درد دل یک جاشو ( ملوان قايق)هوس کردم شعرکي به زبان...

  • باد وطن...یکشنبه است وآخرهفته، شب ازنیمه گذشته است...

  • فرار از آمریکا...چندساعتی از ترک بندربوستون درايال...


  • Mittwoch, November 02, 2005

    در نیمه راه

    من يکی ازهزاران نفری بودم که انتخابات راتحريم کردند وخوب کاری کردم. و کسانی که مدعی اند تحریم من نوعی، باعث رای آوردن احمدی نژادشده است، هر چند به این گفته اعتقادی ندارم، ولی امیدوارم چنین باشد. من وقتی به بند بنداين قانون اساسی به علت تحجروواپس گرایی اش پای بندی ندارم ، چگونه می توانم طبق همين قانون بی اساس درانتخابات اش شرکت کنم.
    ومن تعجب می کنم از تعجب کسانی که ازرأی آوردن موجودی مثل احمدی نژاد درتعجب اند ! آيا واقعن چه توقع ديگری داشتيد ؟ آقای خامنه ای به چه زبان همه کاره بودن ولايت مطلقه را تکرار بکند ؟
    چند قرن ازآن زمان می گذرد که شرق وغرب، شمال وجنوب درزير سم ستوران ما ايرانيان به لرزه مي افتاد ؟ از کاشغر تا نیل، واز قفقاز تا یمن خراجگزار ما بودند ؟ من در انتظار بازگشت آن زمان نیستم، که انتظاری است بی هوده، ولی مارا چه شده است ؟
    مارا چه شده است با آن همه غروروسربلندی؟ با آن همه تهّور و سلحشوری ؟ که اينک ازموجود دُگم و بی سوادی مثل احمدی نژاد، که تنها هنرش سرسائيدن به درگاه آخوند وخالی کردن عقده های بی پايانش است، می ترسيم وبر خود می لرزيم ؟ من وقتی دروبگردی هايم از ترس پيروجوان ازرئيس جمهور شدن احمدی نژاد می خوانم از یک طرف می خندم و از طرفي ديگر براحساس ناتوانی بعضی ازهم ميهنانم به تلخی افسوس مي خورم.
    احمدی نژاد ما رااز چه چيزی می ترساند؟ ما از چه چيزمی ترسيم ؟ از اجرای قانون ؟ یا از بی قانونی ها ؟ چه کسي اينجا بايد به ترسد ؟ چرا به جايی رسيده ايم که نام مرتضوی ها واحمدی نژاد ها رعشه بر اندام بعضی ازما می اندازد.
    سر قضيه تنباکو سرمان کلاه رفت، سرانقلاب مشروطيت سرمان کلاه رفت، ۲۸ مرداد ۳۲ سرمان کلاه رفت، بهمن ۵۷ آزادی می خواستيم باز هم کلاه سرمان رفت، هر ربع قرن يک بار !
    اينک نيز يک ربع قرن از تسلط آخوند گذشته است، چرا انتخاب احمدی نژاد را تبديل به آخرين ميخی نمی کنيم تا بر تابوت حکومت الیگارشی به کوبيم ؟ اينک همه به تب وتاب افتاده اند که به هاشمی رآی بدهند تا مبادا رقيبش در دوردوم رئيس جمهور شود، هیهات ! غافل ازاينکه رئيس شدن هاشمی ی زيرک وموذی، افزودن چند صباحی بیش به حيات جمهوری اسلامی است. انتخاب احمدی نژاد دگماتيسم دوران عصرحجر و پياده کردن قوانين ضد انسانی اش در قرن بیست ویکم باید به تحول وبه انفجار براي آزادي منجر شود، نیازی نیست که حتمن خونین باشد، واگر ناخواسته شد، مرگ یکبار شیون یکبار، وگرنه این قافله تا به حشر لنگ است، بايد حاضر به هزينه دادن بود.










    This template is made by blog.hasanagha.org.  


    This page is powered by Blogger. Isn't yours?