|
|
Freitag, Dezember 16, 2005
جنگ دريايي لپانت - بخش نخست
شبی در حالی که در مبل لم داده، برنامه تلویزیون آلمان را تماشا می کردم، فیلم مستندی را نشان میدادند که شرح چگونگی جنگ دریائی لپانت بود، در 434 سال پیش. از آنجا که من قبلن مطالعاتی در این زمينه داشتم، این فیلم مستند توجهام را به شدت جلب کرد و سراپا گوش و چشم شدم. فیلم علاوه بر پخش مطالب بسیار جالب، که برای من هم تازه گی داشت، غواصهایی را نشان می داد که از لاشههای باقی مانده ازگالرهای غرق شده در چهارصدو اندی سال پیش، فیلمبرداریمیکردند. لاشهها و اسکلت گالرهای فرو رفته در گل و لای زمان را که مییافتند جلو دوربین میگرفتند ضمن نشان دادن توضیح میدادند که آن اجسام یافته شده متعلق به مسیحیان بوده است یا مثلا متعلق به ترکان عثمانی، ازجمله شمشیرهای شکسته، گلولهها ی توپ و قسمتهای مختلفی از باقی مانده توپها، لنگرها، مملو از گوش ماهی وخزه دریائی. چشمهایم را بستم و در عالم خیال فرورفتم. صدای چکاچک شمشیرها، همراه با فریاد و نالههای زخمیها در فضا پیچیده بود، زنده بگور شدن پاروزنهای پای در غُل وزنجیر را میدیدم، خون بود و مرگ و... دیدن این فیلم مستند، انگیزه من درنوشتن این یادداشت شد و پس از رجوع به کتابخانه کوچکم، و جستجو در منابع آلمانی، انگلیسی و فرانسوی، و آپدیت کردن اطلاعات و مطالعاتی که قبلن داشتم، این نوشتهها را به جنگ دریائی لپانت اختصاص دادم. امیدوارم علاقه مندان به تاریخ ، بویژه جوانانی که مایلند چیزی به اطلاعاتشان افزوده شود، این یاداشت بتواند برایشان سودمند باشد. هدفم در مرحله نخست فقط اشارهای بود کوتاه و مختصر، به سرگذشت هیجان انگیز و عبرت آمیز این رویداد شگفت دریائی، که عنان قلم از دستم رها شد و ناخواسته به یاداشتی دراز دامن مبدل شد. لذا برای جلوگیری از خستگی و آزار خوانندگان صبور و مهربانم آنرا در چند بخش منتشر میکنم. *** ظهر روز هفتم اکتبر ۱۵۷1 ميلادی، ناوگان دريايی کشورهای مسيحی ساحل دريای مديترانه، بنام «اتحاد مقدس holy league» متشکل از نيروی دريايی اسپانيا، جمهوری ونيز، جمهوری ژن (جنوا) در شمال ايتاليا، جزيره مالت و نيروی دريايی پاپ / رُم و ناپولي، به فرماندهی آدميرال دُن ژوان دوآوستريا (ِDon Joan d`Austria )، و ناوگان دریایی دولت اسلامی عثمانی ومتحديناش، مصر و فلسطين وکشور هاي شمال آفريقا که خراجگزار آن امپراتوري بودند، به فرماندهی آدمیرال علی مؤذن زاده (علی پاشا)، در خليج پاتراس، درمدخل خلیج کورینت واقع درجنوب غربی يونان، باهم برخورد و خونين ترين جنگ دريايی گالرها، که جهان تا آن تاريخ به خود ندیده بود را آغاز کردند. پس از سه ساعت نبرد بیامان (1) دريای آرام و آبی رنگ خليج کوچک پاتراس، درانتهاي غربي خلیج کورینت، دراطراف شناورهای جنگی هردوطرف، از خون ۳۷ هزارکشته، به معنای واقعی کلمه سرخ رنگ و سرتاسر محل نبرد مملو از پيکرهای زنده وزخمی و کشته شده بود.. نعره وهياهوی جنگ جويان، صدای گوش خراش طبل و شیپور و سنج و کوس و سرنا و آه و ناله زخمیهايی که در گالرها زير دست و پا له میشدند، فرياد پاروزنان پای درزنجير به هنگام آتش سوزی بادبانها و دکلهای فرود آمده برسرشان و زنده زنده غرق شدن آنها با شناور سوراخ شده از گلوله توپ به قعر دريا، چنان بلند بود که سر وانتس، نويسنده کتاب معروف دون کيشوت، که خود نيز درآن جنگ شرکت داشته و دست چپاش در اثر ضربهی شمشير قطع شده بود، از آن به عنوان وحشيانه ترين نبرد جهان ياد کرده است ! (2)بيش از ۴۰۰ ناوجنگی گالر و يکصد کشتی تدارکاتی، حامل آذوقه و وسايل يدکی و يکصد هزار نفرانسان دراين نبرد دريايی شرکت داشتند. گالر ها قبل از شروع نبرد بادبان ها را به دگلهاي افقي مي بستند و با پارو مانور مي کردند. براي افزايش سرعت گالر، پاروزنان را به شلاق مي بستند وهر اعتراضي را با شمشير پاسخ مي دادند. براي ردوبدل کردن اطلاعات وفرمان ها از شناور فرماندهي به گالر ها و به عکس، از پرچم هاي رنگارنگ استفاده مي شد. با پيکان با منقارجلو گالر ( beak ) با سرعت به بدنه کشتي دشمن کوفته سوراخ بزرگي در آبخور شناور بوجود مي آوردند. منقار گالز مسيحيان، به عکس عثماني ها، از جنس آهن بود. در پايان نبرد، دريا چنان رنگين ازخون ومملو از کشته وزخمي بودکه کس تا آن زمان نديده بود. ۳۷ هزار نفر دراين نبرد ۳ ساعثه يا بقولي ۵ ساعته جان خودرا ازدست دادند. ***پرداختن من به اين رويداد مهم به دو دليل است. نخست اينکه يک حادثه عبرت انگيز تاريخی است و صعود يا سقوط، پيروزی يا شکست عثمانیها درنبرد با مسيحيان اروپايی، درآن زمان، از هر جهت تأثيری مستقيم، ، براوضاع وطنم ايران داشته است. دراوج قدرت عثماني ها بود که سلطان سليم اول به ايران حمله ودر سال ۱۵۱۴ ميلادی شکست چالدران را به ما تحميل کرد . ضعف عثمانیها ودر گيری مداوم آنان با دولتهای اروپايی، آرامشی بود برای وطن ما. اگرترکان عثمانی نیرو و قدرت همیشهگی خود را حفظ کرده بودند، علاوه برخطه " ديار بکر"، که درزمان پادشاه نيرومندی مثل شاه اسماعيل صفوی از ايران جدا شد، چه بسا بخشهای ديگری نیز در زمان شاهان ضعيفالنفسی چون شاه اسماعيل دوم دايمالخمر، که از پدر بزرگ هيچ به ارث نبرده بود، يا در زمان شاه سلطان حسين از وطن مان جدا می شد.دو ديگر اينکه مطالعه چگونگی نبرد گالرها، ومانور دریایی شناورهای طرفین درگیر، و تصمیم کاپيتانها برای اقدام و اجرای مانوری خاص، با شراع و با پارو، در 400 سال پيش، برای من دريانورد سخت هبجان انگيز، مورد توجه ، قابل مطالعه و مقايسهاش با امروز است. و ناخودآگاه اين پرسش فکر مرا به خود مشغول میدارد که چرا و به چه دلیل فلان فرمانده گالر فلان تصمیم را در یک مانور خاص گرفته است ؟ چقدر سخت بود، با در نظر گرفتن وضعیت موجود آن زمان وآن لحظه، مانوری را در اسرع وقت، با پارو، به بهترین نحو به انجام رساند ؟ هرچند تجربه دریائی من روی کشتی های آهنين و موتور داربازرگانی است (۳) و نه روی گالرهای جنگی تخته ای و بادبانی، ولی هنگام مطالعه آن رویداد، یا اینک، هنگام نوشتن این واقعه، خود را در وسط معرکه نبرد احساس میکنم! ادامه دارد... ............................................................................................................... بخش دوم http://battan.blogspot.com/2005/12/blog-post_113472643503749568.htmlگوگل ارث 1 - در بعضی منا بع خواندم که جنگ در مجموع پنج ساعت طول کشیده است. 2 - جای تاسف است که سروانتس، با وجود شرکت دراین جنگ، خاطرات خودرا منتشر نکرده است. ۳ - هرچند دوره کارآموزي دريايي را درچهل وخورده اي سال پيش در آلمان روي يک کشتي بزرگ بادباني آغاز کردم وبا پاروزدن نيز آشنا شدم. که البته جز و دروس دريانوردي ما کارآموزان بود وبايد امتحان پاروزني راهم ميداديم و شلاقي هم در کار نبود. جنگ دريايي لپانت - بخش دوم نیروی دریایی عثمانی جنگ دريايی " لپانت " نبردی بود که نطفه اش در يکصد و هيجده سال قبل از آن در آسيای صغير بسته شده بود ! درشب ۲۹ ماه مه سال ۱۴۵۳ ميلادی، سربازان سلطان محمد دوم پادشاه عثمانی، پس از چندماه محاصره و روبرو شدن با مقاومت سنگین ساکنین شهر، سرانجام الله اکبر گويان حصار شهر قسطنطنیه را شکسته و باعث سقوط پايتخت روم شرقی، مرکزآسيای صغير و متروپل بيزانس شدند. شاید بیدلیل نباشد که مورخین به درستی حادثه این سقوط را يکی از رویدادهای برجسته جهان، پايان قرون وسطا و آغاز عصر نوين نام نهادهاند. هرچه که بود، برای مسيحيان متدّين وبنيادگرا زلزله ای بود بر شالوده ایمان و برپيکرباورشان و لکه ننگی بردامن غرورو نخوت شان و بايدبه هر قيمت تلافی وجبران می شد. ولی چگونه ؟ دنيای مسيحيت به شدت دچار درگيری و نفاق با یک دیگر بودند و چه بسا چشماندازی بر پایان این اختلافات درآینده نزدیک ديده نمیشد. عثمانیها از این نفاق و تضاد درونی اروپاییها کمال استفاده را بردند واز سال ۱۴۶۰در مدت کوتاهی کشور های ساحل دريای سياه، متعلق به جمهوری ژن را تصرف و دامنه تعرض و کشور گشایی را تا دریای مديترانه و سواحل کشورهای اروپایی و آفریقایی گسترش دادند. ** سلطان سلیم اول و پسرش سلیمان، معروف به قانونی، خیلی زود از مزایای داشتن نیروی دریائی قوی آگاه شدند و برای تشکیل بزرگ ترین ناوگان دریائی مدیترانه و قابل رقابت با ناوگان ونیز، مالتا و اسپانیا همت گماردند. نام دريانوردان معروفی مثل خیرالدین بارباروس که قبرش هرساله در ترکيه گل باران میشود و برادرش عبدالرحمان بارباروس در تاریخ دریانوردی مدیترانه و جهان ثبت است. ** سلطان سلیم دوم قدرتمند ترین ناوگان دریائی دوران عثمانی را از پدر و از پدر بزرگ به ارث برد ولی از آنجا که در شرابخواری وعیاشی بی حد و مرزش، که بالطبع لاابالیگری را به همراه دارد، درست لنگه شاه ا سماعیل دوم خودمان شده بود، به راهنماییهای دریاسالارانش گوش نداد و از مدرنیزه کردن شناورهایش غافل ماند، در نتیجه چند صد( حدود 280 فروند) گالرهای قدیمی و کهنه و غیر مدرن و بدون پوشش زرهی(۴ )، به جنگ با گالرهای اروپایی فرستاد، که هرچندازتعدادشناور جنگی کمتري برخوردار بودند ( حدود 220 فروند) ولی گالرهای مدرن تر با آنشبارهای قوی تری دراختيار داشتند. عثمانها، با وجود داشتن برتری تعداد شناور و داشتن سپاه جرار« ینیچری»، که حتا نام آن لرزه بر اندام دشمن می انداخت، و در 57 سال قبل از آن ایرانیان را درجنگ چالدران شکست داده بودند، متحمل چنان شکست فاحشی شدند که پس از آن دیگر هرگزمثل سابق کمر راست نکردند، و اين جنگ بي شک نقطه عطفي شددر زوال تدريجي امپراتوري شان، هرچند عثمان ها یک سال پس از جنگ لپانت، نیروی در یایی خودرا باز سازی و به فرماندهی آدمیرال اولوچ پاشا، ونیزیها را مجبور به بستن قرار داد صلح کردند. *** شکست در جنگ لپانت به قیمت جان 30 هزار سرباز ترک و عرب، و جان هفت هزار سرباز اروپایی تمام شد. ولی کهنه گی گالرهای ترکیه در مقابل گالر های مدرن اروپایی تنها دلیل شکست آنها نبود، که غرور ونخوت بي جا، دست کم گرفتن قدرت دشمن، اعتقاد به شکست ناپذیر بودن خود، به علت پيروزي هاي مستمردر جنگ هاي دريايي، نيز مزيد بر علت بود. هم چنين پرهيز از پوشيدن لباس زرهي، دست کم براي فرماندهان وکاپيتان ها، که همه پرسنل مطيع بي چون وچراي دستور وفرمان هاي آنها بودند،واصولن وجود نظم وديسيپلين در شناورها بستگي به حضور، وبود ونبود آنها داشت. *** عثمانیها کشورهای جنوب مديترانه، یعنی مراکش، الجزايرو تونس را متصرف شدند وباتجاوز و حمله مداوم به سواحل کشورهای ساحلی شمال وشمال غرب مديترانه ودرياي آدريا تيک، و حمله به ناوگان تجارتی آنها، بویزه خشم ونیزیها را بر مي انگيختندو درحين اين در گيري هاي پياپي، چيزی نمانده بود که درسال ۱۵۶۵جزيره مهم واستراتژیک (مالت) درجنوب سیسیل، که يکی از قدرت هاي دريايی مديترانه بود، به تصرف خود درآورند. درادامه تعرض به کشورهای اروپایی و بیحرکتی آنها، عثمانها جزاير شرقی مديترانه، از جمله جزیره رودوس را اشغال وبه تصرف خود درآوردند ويکه تاز شرق مديترانه شدند. و تنها زمانی که جزيره قبرس، متعلق به جمهوری ونيز را درسال ۱۵۷۰ میلادی به محاصره در آوردند کاسه صبر پاپ اعظم لبريزشد، دست به آسمان بلند کرده و پس از دعا و نفرين مفصل، دولتهای اروپايی را برای نجات دين مسيح، به اتحاد و وحدت دعوت کرد. ادامه دارد..... ......................................................................................................................................... بخش سوم http://battan.blogspot.com/2005/12/blog-post_113472682127694536.html(۴) منظور از پوشش زرهي روکشي بود که اروپايي ها از جنس برنس در زير آب بر بدنه گالر ها مي کشيدند وبراي جلوگيري از آسيب پيکان ها يا منقار هاي گالر دشمن بکار مي رفت
Comments:
Kommentar veröffentlichen
|