|
|
Sonntag, September 24, 2006
اندر چگونگی عذر خواهی پاپ اعظم
عرضم به حضورتون اینک که گرَد و غبارها کمی خوابیده و گل و لای از محلول جدا گشته و شُل و گِل و ماسه تا حدودی تهنشین گردیده و شعلههای آتش خشم تا حدّی فروکش کردهاست و رهبران مذهبیی کشورهای اسلامی تا وقتِ دیگر و نوبتِ دیگر و المشنگهی دیگر و مشغولکردن سر مردم و منحرف کردن حواس شهروندان از مشکلات روزمره و مالیدن شیرهی بم بر سر آنها، در پی ِگرفتن بیلان از شلوغی ماجرا هستند، من نیز تمایل به بستن پروندهی نبرد اسلام با قوم نصارا و خاتمهی بحث گفتمان تمدنها به سبک مؤمنین داشتم و در این اندیشه که این دفتر را بهپایان برم و به بحث شیرین ِتابستان ادامه بدهم، که ناگهان سروشی از غیب رسید: هان! چه نشستهای! بحث و جدال و شور و مشورت در رابطه با چانهزنی در تحریر توبهنامهی ( هالی فادر) در واتیکان به بیرون درز نموده و اگر به لسانِ لاتین آشنایی داری یک نسخهاش با "میل" ارسال کنیم. گفتم تندی و جلدی بهارسالید که تمایل به رؤیت اوفتاد. این تندی و جلدی چند روزی بطول کشید و من اینک بخش مختصری از این دیالوگ را برای شما، به سبک استاد ذبیحالله منصوری، ترجمه و اقتباس میکنم تا چه خوشآید و چه در نظر اوفتد. ** هنگامیکه تعدادی از مشاورین پاپ در جلسهای بسیار محرمانه! به پدر روحانی توصیه میکنند توبهنامهای علیالظاهر بنویسد و کلک قضیه را بکند ناگهان یکی از کاردینالهای سرخپوش از صندلی میجهد، صدایش را با چند اهم اهم...صاف و صوف میکند و در مقام مخالفت میگوید: مگر شما این مسلمانهای دو آتشه را نمیشناسید؟ اهم... حتا راه که میروند دود از کّلهشان بلند است و اگر دشداشه و عبایشان را پس بزنید هر کدام یک کمر بند انتحاری به خود بستهاند. اهم...همین را کم داریم که بلانسبت آقایون به گُه خوری و فسفس و عذرخواهی هم بیافتیم تا دفعهی دیگه توقعاتشان هنوز بالاتر و بالاتر برود. ا...ه...م! سپس با نصب علامت صلیب با انگشت روی سینه، دعایی زیرلب زمزمه میکند که برادران میدانند عذرخواهی از روحآلقدُس بابت آن بیادبیست. اُسقف"بالا چینگو" رشتهی سخن بدست میگیرد و میگوید: برادر "کاپوچینی" صحیح میفرمایند، دنیای اسلام دنیای مسیحیت نیست که بشود یا یک عذر خواهی صاف و ساده مشکلی را حل کرد و سر و ته قضیهای را بههم آورد. اگر انگشتات را آلوده به عسل به اینها بدهی دستت را تا آرنج قورت میدهند. در دنیای مسیحیت یک رئیس جمهور، که خودش هم جمهور است و هم رئیس؛ میآید و مثلا بابت دستبُرد به هتل "واترگیت" عذرخواهی میکند و یا آنیکی میآید بخاطر خطای جنسی با اعمال شاقه با خواهر " مونیکا لِفت و لیستکی " از مردم طلب مغفرت مینماید! و مردم هم خوششان میآید و میگویند: خُب حالا تورا بخشیدیم ولی دیگه از این غلطا نکنی ها...! و اگر کردی باید بیایی و دوباره عذرخواهی بکنی ها... اکنون اما همهی آثار و آسال نشان ازاین دارد که امت اسلام با یک عذرخواهی خشک و خالی قانع نمیشود، بلکه تحقیر و خفت دنیای مسیحیت را میطلبند و توقع دارند پدر روحانی در مقابل دین مبن اسلام و آخوندهایش زانو بزند و در ملاء عام به غلط کردن بیافتد و آبروی خودش و مقاماش و واتیکان و پاتیکاناش را بریزد. تازه بعدش هم قانع نمیشوند مگر همین "سلمانی رشتی" ی بدبخت سرانجام به عذرخواهی و فس فس نیافتاد؟ مگر ازش قبول کردند؟ سهل است، پول خونش را بالا بردند. حالا شده یک چیزی بیش از پونزده میلیون دلار و اینجور که شنیدهایم گویا (رُشتی) به سرطان مبتلا شده و میداند تا بیش از چندماه دیگر زنده نیست و به یکی از هممسلکاناش توصیه کردهاست هر وقت اجلاش سر رسید و دربستر مرگ افتاد برای تسهیل در جاندادن، او را با متکا خفه کند و بعد اعلام کند (رُشتی) را کشته تا 15 میلیون دلار را به جیب بزند. اسقف " تُپالهپاپا رو تونی" پرسید: خُب حالا میگی چه خاکی بر سرمان بریزیم؟ اسقف" بالاچینگو" بادی به غبغب میاندازد و ادامه میدهد: شکست در مقابل اسلام، بویژه از نوع ناب محمدیاش و تسلیم در برابر رهبران بظاهر دُگم ولی بهواقع شوخطبع و رندِ مذهبیاش بخصوص در امالقرای اسلام منظور و مقصود و مد نظر اسلامیوناست. مذهبیونی که هرچند دیرفهماند و دایم چند گام عقبتر از رویدادها در حرکتاند و همانطور که در قضیهی "سلمانیی رَشتی" و حکایت کاریکاتورهای "یولند پوستن" دانمارکی دیدیم، سه چهار روز پساز راهپیمانیها و آتشسوزیهای هندیهای اسلامی و پاکستانیهای راولپندی، ملتفت قضیه شدند؛ لاکن همانطور که معرف حضورتان هست با پول باداورده پترو دُلارهایشان میتوانند در بود و نبود ما، زبانم لال ذبح اسلامی پدر روحانی(بعد دستاش را خنجروار به گلویش میکشد و میگوید: قررررچ ...)، بسیار تأثیرگذار باشند و بعیدنیست برای منحرف کردن افکار عمومی جهان از برنامهی هستهایشان، چند هزار دلار به یک آسمونجُلی مثل "انیسنقاش" یا یک "کاظم دارابی" دیگر و یا یک فلسطینی مغزشویی شده بدهند که حاضراند برای یکمشت دلار بیمقدار، با بستن کمر بند انتحاری به کمر، هم خود، هم پاپ اعظم و هم دهها پاپ کوچک و هم صدها زایر بیگناه و با گناه، از زن و بچه تا پیر و پتاله را منفجر و با خود به دیار عدم بفرستند. مگر خطبهی موقت در نمازجمعهی موقت از امامجمعهی موقت تهران را در همین جمعهی ماضی نشنیدید که همه چیزشان موقت است جز تهدیدشان؟ اسقف "بالا چینگو " آهی میکشد و میگوید: بله همهی راهها به قم ختم میشود. یکی از کاردینالها: به جماران برادر! به جماران! سپس، خُب حالا نگفتی چه خاکی بر سر کنیم؟ اسقف بالاچینگو: دوبل بسازیم پدرجان دوبلِه. باید برای پدر روحانی یک دوبله بسازیم. پاپ اعظم که تا آن موقع سکوت اختیار کرده و به حرف مشاوریناش میگوشید(گوش میداد) به سخن آمده فرمودند: لاکن یعنی ما که خودمان رهبر کاتالوکهای جهانیم و از یمین و از یسار گاش به فرمان مایند بایاییم مانند بلاگرهای ایرانی توبهنامه بنویسیم ؟ یا برویم دابله بشویم که چیه بَشَه ...؟ مگر ما زندان اینفرادی اسلامی رفتهایم؟ یا شل لاق ایسلامی خوردهایم؟ که بیاییم توبه کنیم مگر ما صدام کافر ملحد عفلقی تکریتی هستیم که بشویم دابله؟ .نی نی نی نی... ney ney… . نیکس ...نیکس.. nix...nix.. ** توضیح لازم: برای کسانی که اطلاع کافی ندارند عرضکنم پاپ اعظم، شهروند آلمان و از ایالت باواریا، یعنی همان ایالتیست که موطن "بکن باور" فوتبالیست معروف نیز هست. و مردم این ایالت لهجه و گویش ویژه خویش را دارند که اگر بخواهند غلیظ صحبت کنند نه من، که حتا جد من و پدر من هم نمیفهمند اینها چه میگویند. شما اینجور تصور بفرمایید که مثلن یک بوشهری در تبریز با تلفظ غلیظ محلیاش صحبت کند یا یک گیلگی در بلوچستان یا یک بلوچ در مازندران یا یک کرد در بندر عباس... من تاکنون سخنان آیتالله موسوی اردبیلی و لهجه ی شیرین آذریاش را نشنیدهام ولی می گویند خیلی شیرین و غلیظ صحبت میکند. حالا همین شیوه را در بارهی پاپ در نظر بگیرید با این تفاوت که پاپ بشدت سعی دارد مثل آدمها یعنی مثل مردم عادی گپ بزند. این را هم اضافه کنم که هر وقت زنها و دخترهای ایالت باواریا، با آن لبخند ملیح دایمی برلب و با آن لهجهی شیرین توأم با کش و قوس مخصوص لحن و صدا، گپ میزنند آدم دلاش میخواهد ماچشان کند و هر وقت مردهاشان صحبت میکنند آدم دلاش میخواهد با آنها یک لیوان آبجو دولیتری سر بکشد و سبیلهایش را تاب بدهد و از ته دل « یودل » بکشد. این پاپ اعظم هم هنوز آن لهجهی شیرین باواریاییاش را حفظ کرده است و من برای رعایت امانت در بازگویی و اینکه کپی مطابق اصل باشد سعی کردم حتیالمقدور لهجهی پدر روحانی را نیز بهفارسی ترجمه کنم. اجازه بدهید یک جملهی دیگر نیز اضافه کنم و بعد بروم سر اصل مطلب: این اسقف Joseph Alois Ratzingerسابق که تخصصاش در الهیات، فلسفه و تاریخ است دانشمند و روشنفکری است که دنیای مسیحیت کمتر بخود دیدهاست. ازاین مطلب که بگذریم مثل همهی ما جایزالخطاست. مثلا چند روز قبل از این که به مقام ارشد کلیسای روم ارتقاء درجه پیدا کند، ما اینجا تو آلمان میدیدیماش که با این سن و سال شّق و رق و فرز و چالاک از این سر خیابان به آنسرش میدوید و درسخنگویی نیز بسیار تندگو و حراّف عمل میکرد. لاکن به محض اینکه کسوت "پاپ" ای به تناش رفت، یکدفعه در ظاهر شد فتوکپی پاپ "پُل ششم"! یعنی کمرش دولا شد و قوز پیداکرد، درسخن گفتن نیز البته با حفظ لهجهی باواریاییاش، که هیچ شهروند آن ایالت، مادام العمر، از آن گریز ندارد و باشیر مادر درون و با جان بدر رود. آری در سخن گفتن نیز جوری شد که انگار جملهی" بابا آب داد، ماما نان داد" را هم نمیتواند بدون لکنت زبان ادا کند و چنان شمرده شمرده حرف میزند که آدم دلاش برایش میسوزد. بقول مادر بجهها طفلکی! ** خلاصه، هیچی، گفتیم که کاردینالها و اسقفهای سرخپوش و سبزپوش و نارنجی و پُرتقالیپوش( سفید مختص پدر روحانیست) به تکاپو افتادند و سعی کردند پاپ را از خر شیطان پایین بیاورند و برای حفظ ظاهر هم شده یک توبهنامهی الکی با زبان و کلام خودش به عرض امت اسلام برسانند. پاپ میگفت: مگر آنها، رهبران ایسلام عمامه بهسر، که همه روز و همه شب به دنیای یهود و نصارا بد و بیراه میگویند، تا بحال از ما عذرخواهی کردهاند که ما از اونها بوکونیم؟ کاردینال "اشپاگتی بلو نهزه " به پاپ نزدیک میشود و در گوشش میگوید: سیزدهم ماه مه 1981 پاپ میگوید: هه...؟ اسقف"اشپاگتی بلو نهزه": علی اقصی! اکسلنسی! پاپ میخواهد دوباره بگوید هه...؟ ولی فوری دوزاریش میافتد. کاردینال " مارچلو ماست و خیاری": علی اقصی هم یک مسلمان بود ها... پاپ: فهمیدوم عامو فهمیدوم... آن گاه مظلومانه مثل مادر مرده ها مینالد: خُب من لباس ضد گلوله به تن میکونم. زره میپوشُم. کاردینال "پادره جینی لولو خور خوره": لباس ضد گلوله سینهات را حفظ میکند، کلهات را و اه... اهم اهم اوهومت راکه حفظ نمیکند! پاپ: خُب نکند؛ به درک که نکند، ما که زن و بچهای نداریم ولی..هان... حالاش فهمیدوم... خُب اگه اینطور است مو دیگه اصلا از "پاپا موبیل" قشنگُم پیاده نمیشوم مگه زوره؟ *** پاپ به کاردینال" سینشینچین پینگ پونگ": نترس خالو مو مواظب خودوم هسّوم ها... ** الغرض مشاورین، پاپ را متقاعد میکنند یک عذرخواهی نیمبند بنویسد و سر و ته قضیه را هم بیاورد. هر چه پاپ مفلوک گفت: آخه من برای چی معذرت بخواهُم؟ من که فقط نقل قول کِردوم. معذرت بخوام برای آن پادشاه رومی که در 600 سال پیش اون حرف را به فلانکس زده و گفته ایسلام با شمشیر گسترش یافته؟ خودش اون غلط را مرتکب شده خودش هم بیاید عذرخواهی بکند من معذرت بخوام که دیگه از هیچکس نقل قول نهکنوم؟ عذرخواهی برای چه؟ آیا نحوهی ایمان، دینداری و خدا پرستی ما را آخوندهای اسلامی تعیین میکونند؟ آیا برای اینکه سوء تفاهمی پیش نیاید دیگر حق نداریم جز تعریف و تمجید حرف دیگری از دین ایسلام بوزنیم؟ آیا این آتشسوزیها، کشتن پرستار مسیحی، تهدید من به مرگ دلیلی بر سخنان اون پادشاه بیزانسی نیست؟ آیا حتا یک روحانی مسلمان این اعمال خشونت و آتشسوزی کلیساها و کشتن راهبه در موگادیشو را محکوم کرد؟ بعد پاپ "بنه دیکت" دست بسوی آسمان دراز کرد و گفت: ای خدا؛ من در کجای واتیکانام؟ بدادم برس! روز بعدش همه دیدیم که پاپ بدبخت از دور، از میان دریچهی یکی از پنجرههای قصر واتیکان ایستاده و میگوید: آنچه من گفتم نظر شخصیی خودم نبود والله بالله به حضرت عباس به پیر به پیغمبر من فقط نقل قولی کردومی. حالا شما بیایید و با دلیل و منطق ثابت بوکونید: مانوئل پادشاه بیزانس اشتباه گفته، غلط کرده و خودتان دلیل و مدرک بیاورید که دین ایسلام نه باشمشیر بلکه با التماس و خواهش و تمنا و روبوسی و تو بمیری من بمیرم گسترش یافته است. َبعد آهسته زیر سبیلی گفت: عجب گرفتاری شدیم ها...؟ عجب غلطی کردیم پاپ شدیم ها... .................................................................................... پینوشت اگر میخواهید بدانید پاپ چی گفته است که اینجوری گرد و خاک بلند شده اینجا و اینجا را بخوانید. اینهم نوشتهای بسیار مستدل از خسرو نافذ در همین رابطه. 2 نوشته شده در Wed 20 Sep 2006ساعت 22:40 توسط حميد کجوري GetBC(171); 7 نظر
Comments:
Kommentar veröffentlichen
|