Battan

  مطالب گذشته  
  • جنگ دريايي لپانت - بخش چهارم

  • جنگ دريايي لپانت - بخش سوم

  • جنگ دريايي لپانت - بخش دوم

  • جنگ دريايي لپانت - بخش نخست

  • وقت کشي ووقت شناسي

  • خاطره اي از لاگوس ( نيجريه )

  • و زنده گي ادامه دارد

  • خاتمي وارثش

  • تصميم، تصميم رهبر است

  • در نیمه راهمن يکی ازهزاران نفری بودم که انتخابات ر...


  • Freitag, Dezember 16, 2005

    بخش نخست تا بخش هفتم اینجا
    http://battan.blogspot.com/2007/11/blog-post_07.html


    جنگ دريايي لپانت - بخش پنجم
    شناور های جنگی در قرون وسطا:
    درزمان وقوع جنگ دريايي لپانت دونوع شناورجنگی متعارف وجود دا شت: يکی گالر وديگری گالاس. نيروی محرکه آنها درحالت عادي یا ميداف(پارو) بود، يا بادبان، يا هردو باهم. اما در زمان جنگ، برای کنترل بهتر در امرمانور، ترجيحا فقط از میداف استفاده می شد.
    گالر، Galeere بر گرفته از کلمه لاتینی گاله به معناي Swordfish است.
    به دليل ارتفاع کوتاه (ارتفاع از keel تا Bulwark - به فارسي از بيس، بخوان Bis، تا تَريج، بخوان taaridj، بين دو تا سه متربود ) و به دلیل آبخور کم ودر نتيجه تا حدودي سبک سير بودن اش و قابليت مانور ِنسبتا آسان اش ، يکي از کارآ ترين شناورهایي بود که مهندسين کشتي سازي تا آن زمان ساخته بودند.
    گالر ها، بسته به تعداد پارو وپاروزن به اندازه های متفاوت و به نام هاي مختلف تقسیم شده بودند.۱ـ گالرهای کوچک سبک ( گاليوت) که پشت هر ميداف آن سه پاروزن می نشستند.
    ۲ـ گالرهای متوسط که طول هرميداف آن ۱۲ تا ۱۴ متر و پشت هر ميداف پنج تا هفت نفر جا می گرفتند. ۳ـ گالرهای بزرگ که طول ميداف شان شانزده تا 18 متربودو پشت هر ميداف ۹ نفر یا بیشتر می نشستند.
    ۴ - گالرفرماندهان کل نیرو، (به اسپانيولي گالر رئال: گالر سلطنتي يا گالر پادشاهي) نامبده مي شدند، که حدود پانصد پاروزن داشتند. گالرهاي مخصوص درياسالار ها، يا دريادارها را (گالر کاپيتان) مي گفتند.
    شناورهاي ديگري به نام "ناو" که مدّور و بادباني بودند، و "زورق جنگي" نيز وجود داشتند که در قرون بعد نام آور شدند و چون در زمان جنگ دريايي لپانت رُل مهمي بازي نکردند من از توضيح بيشتر در باره آنها در مي گذرم.
    گالر، در واقع یک شناور جنگی تمام عیار آن زمان بودکه هرچند به علت ارتفاع کم وآبخور محدودش ودر نتيجه استابيليتي* نارسا و ضعيفش، کار برد زیادی دردریای باز، یا دراقیانوس ویا هنگام باد شدید نداشت، ولی به علت سبکی و در نتیجه سرعت زیاد ! و ویژه گی مانورپذيري اش، بیشتر در جنگهای ساحلی ودر خلیج ها، بويژه در آبهای کم عمق از آن استفاده می شد. همانطور که در جنگ لپانت هر دو طرف متخاصم به بهترين نحو از آن بهره برداری کردند. با این تفاوت که دماغه یا منقار(۱) گالر های مسیحی از جنس آهن بود وبدنه زير آبي آنان با برُنس( برُنز) زره پوش شده بود، که اين روکش، افزون بردادن پوشش زرهي، و جلوگيري از خزه بستن تخته، در ازدياد سرعت شناور نيز مؤثر بود.
    يک گالر معمولی حدود ۵۰ متر طول، شش تا هشت متر عرض وبين دو تا ۳ متر ارتفاع داشت.اين نوع گالر ها دارای دودگل عمودی، هريک به ارتفاع 23 تا 25 متربودند. دو بادبان بزرگ به وسيله دو دگل افقی ( به فارسي: فرَمنَ Farman ) افراشته، و به اين دو دگل عمودی آويزان می شدند. به محض رؤيت شناورهای دشمن، گالر ها، هنگام روز، به وسيله پرچم های رنگارنگ ( نمودارحروف آلفابت واعداد) ودر شب به وسيله فانوس های سفید یا رنگی، با هم تماس گرفته وبا علامت(مورس)، اخبار واطلاعات ودستورات وتصميمات را مخابره می کردند.(۲ ).
    سپس، اعم از وزش باد يا سکون دريا، بادبان ها را به( فر َمنَ ) می بستند، یا این که همه دگل ها و فَرمن ها را فرودآورده روی عرشه در طول گالرمی خوابانيدند(۳). آنگاه حرکت ومانور فقط بوسيله پارو صورت می گرفت. عجله دراين کار الزامي بود زيرا جمع آوري بادبان ها يا خواباندن دگل ها، عملي بود وقت گير.
    در قسمت جلوی گالرها ( سينه)، پيکاني (۱) به طول حدود يک متر ونيم یا بیشتر تعبيه شده بود، که هنگام نبرد با سرعت از روبرو، یا ازپهلو، به شکم گالر دشمن فرو مي رفت و حفره بزرگی ایجاد مي کرد و هدف غرق کردن شناور بود. مسيحيان اين پيکان ها را، که معمولن از تخته ضخيم و محکم می باشند، همان طور که قبلن هم گفتم، ازفلز و از آهن میساختند و در جنگ لپانت آسیبهای جبران ناپذيری به گالرهای عثماني، که اکثرن پيکان تخته ای داشتند وارد کردند. ضربه و خسارتی که بر اثر پیکان فلزی گالر مسیحیان به شناورهای ترک وارد می شد چنان شدید بود که بسیاری از آنها تا نیمکت پاروزنان پاره شده و به اصطلاح جر میخوردند. بديهي است گالر هاي دو طرف جنگ سعي داشتند هر کدام پهلوي همديگر را هدف قرار دهند و اينجا بود که کاپيتان ها مهارت و کار آئي خودرا در امر مانور به ثبوت مي رسانيدند وسعي ميکردند از حالت افقي خارج واز روبرو با دشمن در گير شوند تا علاوه برجلوگيري از خسارت شديد بتوانند از توپ هاي مستقر در سينه کشتي نيز استفاده کنند. مشکل زماني بود که دو يا سه گالر هم زمان به يک گالر دشمن حمله ميکردند که پس از گلوله باران از سه جهت، با پيکان يا ميل سينه، از جلو واز پهلو، به بدنه گالر محاصره شده مي کوفتند واگر کسي از آتش گلوله هاجان سالم بدر برده بود اينک به ضرب شمشير ونيزه از پاي در مي آمد.
    هر گالرمعمولي دارا ی پنج آتشبار ويا بيشتردرقسمت جلو بود وسعی میکردند در لحظه آخر، قبل از برخورد دو گالر به هم، توپ ها را شلیک کنند، زيرا پس از شروع جنگ تن به تن و دست به يقه شدن و درهم آميختن، اين توپ ها بی اثر می شدند وکاربردی نداشتند. مسیحیان علاوه بر توپهای متداول، آتش بار هایی نیز بر روی عرشه تعبیه کرده بودند که در فاصله نزديک، خرده آهن و آهن قراضه را، به صورت انبوه به سوی دشمن شلیک و با آن بدن انسانها را سوراخ سوراخ و بادبانها را ریش ریش میکردند.
    .
    دربخش جلو گالر( سينه)، سکویی يا برجي به طول ۳ متر و در سرتاسز عرض سفينه ، تعبيه شده بود که مرکزاصلی دفاع گالربه شمار می رفت، جنگجویان با تجهیزات جنگي شان بر روی اين سکو، منتظر تماس دوگالر میشدند و پس از تماس با قلاب وچنگک گالر دشمن را به کشتي خودي مي بستند تا بدين وسيله از فرار ش جلو گيرند. جنگجويان هم زمان روی گالر دشمن می پریدند و جنگ تن به تن با شمشیر و نیزه و چماق و تبرزین آغاز میشد. و هدف این بود که علاوه بر Entring به سفينه خصم و تصاحب آن ،به هر قیمت که شده نگذارند دشمن از برج دفاع خودي عبورکرده و وارد عرشه یا صحنه اصلی گالر شود. اگر دشمن موفق به تسخير این اولین دژ وسنگر دفاعي می شد، دیگر مقابله با او و وادار کردنش به عقب نشینی کاری بود بس مشکل، حتا محال، از این جهت دستور این بود که عقب نشینی ممنوع، یا بکش یا کشته شو.

    این نقاشي يک گالر لُخت ( بدون تزئينات) از نوع گالر های معمولی را نشان مي دهد که در جنگ لپانت به کار برده مي شد.دماغه يا ميل سينه در جلو ديده ميشودکه فردي روي آن نشسته است، پشت سر او، برج يا سکوي دفاع ديده مي شود که جنگ جويان مسلح روي آن ايستاده اند. درجلو آن توپ هاي گالر نصب است، توپ ها ثابت و مي توانستند فقط به روبرو شليک کنند واین يک مشکل و يک نقطه ضعف بزرگ براي گالرها بود. اين گالر داراي ۲۷ جفت ميداف است و پشت هر ميداف پنج پاروزن نشسته اند. هر گالر داراي يک قايق بود که در موقع آتش سوزي يا غرق شناور صرفا براي استفاده فرمانده وافسران در نظر گرفته شده بود. طبيعي است که گالر ها نيز داراي سکان يا فرمان بودند، زيرا هرجسم متحرکي بدون فرمان يا سکان فاقد قدرت مانور است. طرفه اينکه هر کس به سليقه خود و مخصوصن بسته به بزرگي وکوچکي وفُرم شناور، مؤثر ترين فُرم سکان را انتخاب مي کند. البته مي توان به وسيله پاروها ي اطراف نيز مسير سفينه را تغيير داد ولي چه اوقات پر ا رزشي که با اين مانور بي جا از دست مي روند وچنان از سرعت گالر کاسته مي شودکه از اين نوع مانورجز در زمان بسيار ضروري، استفاده نمي شود.
    ***
    مسیحیان در گالر های شان دو تا سه مانع یا دژ ، در فاصله های مختلف، از چوب و تخته و میداف برای مصون ماندن از تير وکمان ودفاع وجلوگيري از پيشروي دشمن میساختند. در صورتیکه ترک ها فقط به همان (سکوي) نخستین که در جلو گالر بود اکتفا می کردند و چنان به خود مغرور، از خود راضی، واز پیروزی های دایم گذشته بدعادت شده بودند، که سربازان و افسران مسيحي را، که کلاه خود و خفتان در برداشتندبه تمسخر مي گرفتند، وزماني که مي ديدند پيکان ها وتير هاي کمان داران و تير اندازان بسيار ماهر خودشان بر پوشش آهنين مسيحيان اثر ندارد خنده بر لبان شان محو مي شد. بر اثر سهل انگاري در پوشش مناسب جنگي، بسیاری از افسران و درجه داران وناخدايان ترک در حین نبرد با شمشير ونيزه کشته شدند، يا ازفاصله دور هدف تیرآربالت arbalet های مسیحیان، که بُردی معادل دوبرابر برد تیرو کمانهای معمولی داشتند و ترکها فاقد این وسیله جنگی بودند، قرار گرفتند و از پاي در آمدند. ترکها در جنگهای پیشین عادت کرده بودند، دشمن را قبل از گذر از مانع اول از پای در آورند که در جنگ لپانت تبدیل به اشتباه مهلکی شد.
    در پشت دژ يا سکوي جلويي، عرشه اصلی گالر، به طول حدود 35 تا 40 متر شروع و به کابنن فرمانده وافسران منتهي مي شد. که درزير آن پارو زنان پای درزنجير پشت ميدافها قرار داشتند و تا زماني که کمبود سرباز ناشي از کشت وکشتار، احساس نمي شد، آنهادرنبرد دخالتی نداشتند. زیرا نبرد با دشمن نخست به عهده سربازان وملوانان بود. اگر گالری به آتش کشیده می شد این سيه بختان پاي در زنجير، زنده زنده درآتش میسوختند يا با گالر سوراخ شده، به قعر دریا فرو میرفتندو براي اين که به اين صورت فلاکت بار در زبر آب خفه نشوند خود همديگر را مي کشتند تا مرگ آسان تري داشته باشند.
    قسمت عقب گالر (فارسي: تفر، بخوان tafar ) متعلق به کابين فرمانده، افسران ارشد ورؤسا بود. در زير عرشه در طول گالر راهروئی وجود داشت که درسمت چپ و راست آن پاروزنان به نيمکتها زنجير شده بودند و مباشرين دراين راهروها بر برده های پاروزن نظارت می کردند و آنها را تحت کنترل داشتند.
    طریق ٫پاروزدن
    پاروزني را تقريبن همه کس، دست کم در فيلم ديده اند ولي به طور مختصر به اين شکل است که
    پاروزنان پشت به سينه و رو به تَفرَ گالر مي نشستند، با خم شدن به جلو، سَرِِ ِ پارو را به سمت جلو گالر برده در آب فرو مي کردند، به عقب لم داده وبا تمام قدرت ِپارو را از درون آب به سمت عقب مي کشيدند.
    براي تر مز کردن گالر پارو ها را به سمت عقب گالر ( تَفر) متمابل نموده، در آب فرو کرده واز عقب به جلو مي کشيدند وگالر سر جا مي ايستاد. براي چرخيدن مثلن به سمت راست، پاروهاي سمت راست را در آب فرو کرده و به حالت عادي از جلو به عقب مي کشيدند وهمزمان پاروهاي چپ رابه عکس از عقب به جلو.
    پاروزدن مشکل نيست و پس از مدت کوتاهي تمرين تسلط حاصل مي شود خصوصا که در گالرها تازه کارها را با نُخبه ها وحرفه اي ها قاطي مي کردند. پاروزنان بر اثر کار روزانه بدني ورزيده و بازواني ستبر داشتند.
    ***
    نبرد های گالری وحشيانه ترين مبارزه ای بود که بين دو طرف در میگرفت و نظير آن را در هيچ پيکار زمينی نمي توان یافت. در يک فضای بسیار تنگ و محدود عده زيادی وحشیانه و ديوانه وار، سر شار از نفرت به جان هم می افتادند و گاهی برای تصرف يک متر از عرشه کشتی دهها نفر جان خود را از دست می دادند زيرا اگر مکانی از دست میرفت باز پس گيری آن امری بود نسبتا محال .
    روی سطح عرشه وروي سکو ي دفاعي قبلا شن می پاشیدند زیرا کف تخته اي آن، درحین نبرد چنان آغشته به خون میشد که جنگجویان نمیتواستند روی سطح لیزو لزج آن بایستند و به جنگ ادامه دهند.
    در جنگ علاوه برشمشيرو تبر و نیزه و تير و کمان، از کوزه های پر از باروت ( پيشگام نارنجکهای امروزی) نيز استفاده میشد و پس از روشن کردن فتیله، این کوزه هارا برروی کشتی دشمن پرتاب می کردند، گاهی نيز دريا نوردان تونسی والجزايری ازکوزه های پراز مارهای سمی استفاده کرده و باپرتاب آن وحشت و بی نظمی درگالرهای دشمن، بويزه در بين پاروزنان بد بخت زنجيري بوجود میآوردند.
    هرکس در آن فضاي تنگ نبرَد، زخمی میشد زير دست و پاله میگرديد. فریاد رسی نبود که اگر هم می بود، فضايی و فرصتی برای کمک و مداوای مجروحین وجود نداشت. پس ا زپایان متارکه مجروحين دشمن را همراه با کشته شدگان به دريا می ریختند مگراينکه شخص مجروح از اشراف، نجیب زادگان یافرماندهان باشد که بتوان پس از مداوا وتحویل اش پول و فدیه کلانی گرفت. زنده گان دشمن را یا به عنوان برده میفروختندو يا آنهارا به پشت پاروها می نشاندند.
    شناورهای جنگی گالاس
    گالاس کشتی بادبانی وپارویی بزرگی بود با ظرفيت زياد وارتفاع بلند، که به علت حمل توپ هاي متعدد وگلوله ومنجنيق های سنگ انداز وپرسنل زیاد، چنان سنگين بود که پا نصد پاروزن به زحمت آنرا به حرکت در می آوردند. هر يک از آنها جندین دستگاه توپ سنگین در سمت راست، سمت جپ، جلو وعقب خود داشتند، علاوه بر 18 تا 20 منجنیق سنگ انداز چند توپ وآتش بارخرده آهن پرتاب کن هم داشتند، به انضمام یک توپ عظیم الجثه که هر گلوله اش يک گالر را در هم مي کوبيد وغرق مي کرد. در جنگ لپانت ترکها فاقد این نوع کشتی بودندواز دارا بودن عيسويها به آن بی اطلاع ودرحقیقت غافلگیر شدند. مسيحيان با اين گالاس ها، هر چند بيش از شش فروند از آن نداشتند، امابا بکار بردن آنها در خط مقدم جبهه در همان لحظه اول نبرد، به مدت 15 دقیقه ترکها را با رگباري از توپ وسنگ، وخرده آهن وگلوله های آتشزا کيش مات کردند و سرنوشت جنگ را بدست گرفته وده هاگالر خط مقدم ترک هارا یکی پس از دیگری به آتش کشیدند و به قعر دریا فرستادند و بر ضعف روحیه آنان تاثیرگذاشتند، علي پاشا فرمانده کل ناوگان عثماني تنها راه نجات و خلاصي از آتش گالاس ها را در پيشروي سريع گالرها يش به جلو ودر گير شدن با گالر هاي دشمن مي ديد وهمين کار را نيز کرد وگالاس ها که به پشت جبهه ترکها رانده شده بودند موقتا بي اثر شدند گالاس ها از يورش ترکها به درون کشتي واهمه اي نداشتند چون ارتفاع بلند بدنه گالاس مانع ورود دشمن به عرشه بود. گالاس ها در پشت جبهه ترکها در کمين بودند وهر گالر دشمن را که قصد فرار داشت به گلوله مي بستند، کما اينکه پس از شکست جبهه راست عثماني و کشته شدن فرمانده جناح، هنگامي که ده ها گالر قصد فرار از معرکه راداشتند يکي پس از ديگري توسط آتشبار گالاس ها غرق شدند وپرسنل شان يا کشته يا به اسارت گرفته شدند.
    تصويری از جنگ دریایی لپانت:
    نبرد های گالری وحشيانه ترين مبارزه ای بود که بين دو طرف در میگرفت و نظير آن را در هيچ پيکار زمينی نمي توان یافت.

    ادامه دارد....

    ======================================

    * - stability قابليت وپايداري شناور بودن يک جسم برروي آب از لحاظ علم فيزيک را گويند. هرگاه جسمي را در آب(مايع) بياندازيم دو نيرو يعني دو فشار ايجاد مي شود يکي فشار جسم بر روي آب يا مايع از بالا به پايين، ديگري فشار آب يا مايع بر جسم از پائين به بالا Displacement ، اگر فشار مايع بر جسم، از پائين به بالامساوي يا بزرگتر از فشاري باشد که جسم از بالا به پائين بر مايع فرود مي آورد آن جسم شناور مي ماند. بديهي است شناوري يک جسم به وزن، فُرم وحجم آن جسم و چگونگي فاصله هاي K , G , M ( که در اين جا منظور از K بيس شناور، از G نقطه ثقل وزن، وزن شناوربه انضمام وزن کالاتوأما، ومنظور از M متا سنتر Metacentre است) هم بستگي دارد همين طور که به اندازه وحجم مايع. گالر ها داراي استابيليتي محدود بودند.

    ۱ - در ساحل خليج فارس ميل MIL سينه ناميده مي شوند
    ............................................................................
    ۲ - چگونگی مورس وعلامت دادن با پرچم وباچراغ، در 43 سال پیش در آلمان، به من نیز، به عنوان کار آموز کاپیتانی یاد دادند و چنان علاقه شدیدی در مورس با چراغ در من رشد کرده بود که هنگام طی دوران افسری، در آقیانوس ها، هرگاه تردد کمتری از کشتی ها داشتيم، شبها نورافکن در دست 4 ساعت کشیکم را با هر کشتی که از دور پیدا می شد مورس می کردم واین سرگرمی، یاهو مسنجر وپالتاک آن زمان ما بود وما افسران جوان خاطره وتجربه خود از کشتی واز بنادر مختلف را با مورس به هم اطلاع می دادیم. ومن هنوز کار بااین سیستم رافراموش نکرده ام زیرا هر گاه فیلمی نشان میدهند، که در آن کشتی های جنگی، برای حفظ سکوت در رادیو وی - اچ – اف، ترجیحن با علامت دادن وسیله نورافکن با هم تماس مي گيرند، من به راحتی اخبار وعلامت های ردوبدل شده بین آنهارا می خوانم.
    ..........................................................................................................................
    بخش ششم










    This template is made by blog.hasanagha.org.  


    This page is powered by Blogger. Isn't yours?