Battan

  مطالب گذشته  
  • صدای تغییر یا صدای انقلاب؟

  • خاتمی چرا آمد؟ چرا رفت؟

  • چهارشنبه‌سوری و نوروز، خاری در چشم آخوند؟

  • اتحاد به هر قیمت؟

  • در کنفرانس مونیخ چه گذشت؟

  • آقای حماس، بس است فرصت‌سوزی!

  • کاش ما هم دختر بودیم

  • الغدیر، خزعلی، نوروز

  • اندر چگونگی داغ شدن خودم، بجای لینک

  • رأی منفی در" بالاترین"


  • Sonntag, Juli 29, 2007

    چل چله باد شمال زیر بال مینار


    این قافله عمر عجب می‌گذرد
    دریاب دمی که با طرب می‌گذرد


    آهنگی بوشهری از سایت سردار صالحی « تنگ ارم »


    http://youtube.com/watch?v=DO5mAsHzR94




    خطبه نماز جمعه یا عوامفریبی!

    اشاعه کذب و دروغ‌گویی، توسّل به سفسطه و شیّادی، حیله و مکر، انکار و حاشا، افترا و تهمت، بد دهنی، عوام‌فریبی و هوچی‌گری، توهین به‌دشمن ‌و ناسزا به‌دیگر‌اندیشان، نشان‌دهنده خصوصیات و مشخصات (مثبت!) یک سیاستمدار پخته و زیرک است.
    به‌قول آلمان‌ها آن کس که "با هر آبی شسته شده باشد" و هیچ حرج، گناه و اعتراضی هم بر او روا نیست. به‌عکس، نشان از بُرندگی و دریدگی و پختگی و گاه پیشرفت امورش درسیاست هم دارد.
    تصور کنید اما یک مرد خدا را، یک روحانی را، با همین خصوصیات و مشخصات، که هم تأکید بر راستگویی و ثبت کلام الهی و پرهیز از دروغ، و دوری از بد کاری دارد و حُسن عمل نیک را در اجتماع توضیح می‌دهد، خوبی‌هایش را توجیه می‌کند و هم در امر سیاستِ بی‌پدر و مادر و دنیای پر از وحوش و سفسطه‌اش دخالت روزمره دارد.
    من شخصا مخالفتی با دخالت آخوند در امر سیاست ندارم. به‌شرطی که مرز بین مذهب و سیاست را بشناسد و دین را عین سیاست و سیاست را عین دین توجیه نکند و اگر کرد پای لرزش هم به‌نشیند و در صورت اثبات بی‌هودگی تئوری‌اش گناه‌ها را به‌گردن خدای بدبخت و یا به‌گردن ملت بی‌چاره نیاندازد.
    امام جمعه موقت تهران و رئیس مجمع تشخیص مصلحت، برای دفاع از نظام و مصلحت‌اش، مرز وقاحت و عوامفریبی را در این خطبه نماز جمعه‌اش به ‌نهایت رسانیده است.
    آن‌چه دلسوزان وطن برای مصلحت ایران در زمان جنگ، بویژه پس از فتح خرمشهر، توصیه ‌کردند آقای رفسنجانی و امام‌اش خیانت به‌اسلام و همدستی با صدام و گذاشتن دست در دست شیطان بزرگ ‌نامیدند. اینک پس از گذشت بیست و اندی سال، همان حرف‌ها را، مبنی بر عدم دست‌یابی به پیروزی، بدون احساس شرم، تکرار می‌کند که آن زمان همه، غیر از آخوندها، بر آن تأکید داشتند و گوش آقای رفسنجانی قادر به‌شنیدن آن نبود.
    آقای خمینی می‌گفت: " آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند" رفسنجانی می‌گوید: بعلت ورود آمریکا و ابر قدرت‌ها به جنگ، تحقق برخی از شعارها عملی نشد. عجب غلطی کرد آمریکا! او معتقد است خمینی جنگ را به‌خوبی اداره و به‌موقع با آتش‌بس موافقت کرد و قطعنامه سازمان ملل را با رغبت پذیرفت...زهی بی‌شرمی و دروغ‌گویی و عوامفریبی... رفسنجانی زمانی این حرف را می‌زند که مردم ادامه بی‌هوده جنگ را از شاهکارهای وی می‌دانند. کسی که بزرگترین افتخارش، همان‌طور که در یکی از خطبه‌های نماز جمعه‌اش اقرار کرد، فرار از خدمت سربازی بوده‌است.

    مردم می‌پرسند ما این‌همه خسارت جانی و مالی را با وجود اداره مطلوب جنگ نصیب بردیم، چه بدبختی‌های بیشتری در انتظارمان بود اگر جنگ را مطلوب اداره نمی‌کردید؟
    رفسنجانی در امورات دیگر هم اظهار فضل فرموده‌اند از جمله در رابطه با جنگ 33 روزه سال گذشته لبنان و اسراییل که می‌فرمایند این درگیری، که منجر به خرابی و آسیب‌دیدگی لبنان شد و خسارات وارده از مرز 10 میلیارد دلار گذشت و شمار زیادی از مرد و زن و کودک جان‌شان را برای هیچ از دست دادند، معجزه بی‌نظیری در تاریخ معاصر بوده‌است!
    و این درحالی است که شیخ حسن نصرالله، در همان زمان، پس از مشاهده نتایج جنگ، اقرار کرد اگر می‌فهمید نتیجه این اشتباه این‌همه خسارت است هر گز دو سرباز اسراییلی را، به تشویق دمشق و به‌توصیه تهران، گروگان نمی‌گرفت. و هم اکنون نیز از ترس هلی‌کوپترهای اسراییلی و از بیم مردم عاصی لبنان و خلف وعده احمدی‌نژاد برای ترمیم خرابی‌ها، به‌علت درگیری با مشکلات در حکومت و مملکت خودش، در گوشه‌ای پنهان شده است و در سالگرد جنگ و معجزه حزب‌الله در شکست پیروزمندانه‌اش، نفس‌اش در نمی‌اید. تا در مقابل رفسنجانی به‌ایستد و بگوید خیری نرساندید شر بیش‌تر مرسانید!
    رفسنجانی در باره مشکل آمریکا در عراق می‌گوید: اکنون دولت آمریکا در داخل به قدری با فشار افکار عمومی مواجه شده است که مجلس نمایندگان آن کشور، قانونی گذرانده تا اشغالگران عراق تا آخر سال میلادی خاک آن کشور را ترک کنند.
    فشار افکار عمومی، قانون، مجلس نمایندگان! چه حرف‌های عجیب و غریب و نامأنوسی! در حکومت اسلامی همه آنها را یکجا دار می‌زدند تا دیگه از این غلط‌ها نکنند.




    سهمیه‌بندی معقول و اجرای نامعقول

    محمدرضا شاه می‌گفت کشورهای غربی نفت را به‌هزینه کشورهای تولیدکننده دود می‌کنند و به‌هوا می‌فرستند. می‌گفت غربی‌ها به‌جای جای‌گزین‌کردن انرژی خورشیدی، بادی، یا بجای استفاده از نیروی آب، از نفت، که ماده‌ای محدود است، برای تحرک چرخ‌های اقتصادی‌شان (سوء) استفاده می‌کنند و در مقابل تولید و فرآورده‌ه‌های‌شان را به‌چندین برابر از قیمت نفتی که از ما خریده‌اند به ما می‌فروشند، که هیچ تناسبی با قیمت اصلی طلای سیاه ندارد.
    در اینجا قصدم دفاع از محمدرضا شاه نیست که اشتباهات زیادی در دوران زمام‌داری‌اش مرتکب شد، که خود شاهد بسیاری از آنها بودم. ولی هرآنچه می‌گفت، بویژه در رابطه با مصرف بی‌رویه نفت، اشتباه نبود.
    اوج بیداری غرب، در پرهیز از مصرف بی‌رویه نفت، در جریان جنگ "یوم‌کیپور" و پس از آن بود، که هم اکنون و در همین راستا چهار نعل به‌سوی عدم وابستگی از ماده‌ای بنام نفت پیش می‌روند، بویژه در استفاده از انرژی بادی و خورشیدی که خود شخصا در این‌جا، در اروپا، شاهدش هستم.
    قیمت بنزین در اروپا، بویژه در آلمان، سرسام‌آور بالا رفته‌است و همچنان به‌سیر صعودی‌اش ادامه می‌دهد. قیمت‌ اجناس در آلمان و دیگر کشورهای اروپایی یک‌شبه منفجر نمی‌شوند و سهمیه‌بندی‌ها با روشنگری و برنامه‌ریزی انجام می‌گیرند. یعنی به نظر و عقیده مردم احترام می‌گذارند. من در سال 1973 که بنزین در اروپا جیره بندی شد، اینجا دانشجو بودم و هنوز پس از گذشت سی و اندی سال تحسین می‌کنم برنامه‌ریزان و سیاستمداران آن زمان آلمان را.
    ارزش کالا و قدرت خرید مردم و مهار تورم با درایت و هوشمندی سیاسی و با برنامه‌ریزی‌‌ صحیح کشورداری و با توسعه و پیشرفت اقتصادی، در کنترل قرار می‌گیرد. اجناس یک‌روز گرانند، یک‌روز ارزان.
    مردم توسعه و پیشرفت اقتصادی را نه تنها مرهون حزب حاکم، بل به‌یقین مدیون یک اپوزیسیون سالم و دخالت سالم رسانه‌های گروهی آزاد نیز هستند، که به‌محض دیدن خطایی از دولت در پیاده کردن برنامه‌هایش، بدون ترس از باز‌داشنت و زندان و شکنجه و تهمت‌های بی‌هوده بر‌اندازی و اشاعه فساد و اغتشاش اذهان عمومی، راه را از چاه نشان می‌دهند.
    *
    در کمتر کشوری قیمت بنزین به‌ارزانی ایران هست. نه در اثر برنامه‌ریزی سیاسی و اقتصادی درست دولت، بل به‌علت پرداخت و تحمل سوبسید‌ها و یارانه‌های خارج از معقول از بیت‌المال، نه تنها برای مصرف بنزین، که برای بسیاری از دیگر مایحتاج عمومی، نه به‌این دلیل که دولت دلش برای مردم سوخته و قصد‌اش یاری رسانی به‌مستعفین است، بل ترس از شورش و خیزش مردم است که آن‌ها را به این سیاست و رویه غلط اندر غلط اقتصادی و سیاسی سوق داده است.
    آلودگی هوا در شهرهای بزرگ ایران، بویژه در تهران به‌علت تولید دود از کارخانه‌های متعدد، بویژه تولید گازهای سمی و خروج از اگزوز میلیون‌ها خودرو اکثرا کهنه و فرسوده و قراضه‌، که در هیچ کشوری، جز هند و پاکستان و بنگلادش و کشورهای فقیر آفریقایی اجازه تردد به آنها داده نمی‌شود، چنان شدید است که من شخصا در راه هتل به فرودگاه مهر آباد نفسم گرفت و تعجب کردم مردم چگونه در این هوای کثیف تنفس می‌کنند.
    در تهران، در بین راه، چنان حالت تهوع و سرگیجه‌ای به‌من دست داده بود که پس از فرود در فرودگاه هامبورگ و حرکت در ماشین روباز به‌سوی منزل و استشمام هوای تمیز و سرشار از اکسیژن، چشم‌ها را بستم و به‌فارسی دعا به‌جان آلمان و آلمان‌ها کردم!
    جیره‌بندی بنزین کاری‌است عاقلانه. اما نه با این رویه و روش که شما انجام دادید! به‌گفته خودتان سالها در این اندیشه بودید که دود کردن و به هوا فرستادن بنزین گران‌قیمت و آلوده کردن محیط زیست به هزینه بیت‌المال روشی است غلط، که نمی‌تواند برای همیشه دوام داشته باشد و ادامه پیدا کند. ولی چرا بجای برنامه‌ریزی صحیح و طرح‌ریزی درست و روشن کردن افکار عمومی و آگاهی دادن و تقاضای همکاری از مردم شریف ایران، یک‌شبه کودتا می‌کنید و مردم را در مقابل عملی انجام شده قرار می‌دهید؟
    *
    آیا حمله به زنان و دختران به‌علت پس‌رفتن چادر واجب‌تر از هر گونه آگاهی و روشنگری مردم در امور سیاسی و اقتصادی بوده و هست که آن‌گونه وقت و هزینه صرف آن کردید؟ وقتی به مادر، به‌ خواهر، به زن و به بچه‌های مردم، به‌بهانه‌های واهی بدحجابی یورش می‌برید، به‌زندان می‌اندازید، تجاوز می‌کنید، چه توقع، چه انتظاری، غیر از همین عمل ناپسند آتش‌زدن اموال عمومی و خصوصی، می‌توانید از مردم عاصی داشته باشید؟
    وقتی تحمل یک اپوزیسیون سالم را ندارید و همه منتقدین و دلسوزان مملکت در نظرتان برانداز و جاسوس اسراییل و آمریکا هستند، وقتی اجازه انتشار به مطبوعات و رسانه‌های آزاد نمی‌دهید که درد دل مردم را بی‌پروا با شما در میان بگذارند و حتا دو کلام حرف ما را که از نظر وطن‌دوستی و خیر‌خواهی می‌نویسیم به‌تبغ سانسور و فیلتر می‌کشید، چه توقع و چه انتظاری برای همیاری و همکاری از مردم دارید؟
    هیچ توجه کرده‌آید که رئیس جمهور محترم و امامان نمازهای جمعه فقط عوام را مورد خطاب قرار می‌دهند؟ و با دیدن هاله‌ی نور در سازمان ملل و انکار وقوع جنایت‌های تاریخی و شاخ و شانه کشیدن برای دیگران و خالی‌بندی و تهدید این و آن و دیدن روح مادر در خواب برای رأی‌گیری و اشاعه خرافات، سعی در سفسطه و عوامفریبی و اوباش‌سازی دارند؟ چرا مردم را نادان می‌‌انگارید؟ چرا تعجب می‌کنید اگر همین اراذل و اوباش، همین عوام، آن‌جور عمل‌می‌کنند که شما ناآگاهانه به‌ان سمت سوق داده و تربیت‌شان کرده‌اید؟ آیا خانه از پای‌بست ویران نیست؟
    هیچ متوجه شده‌اید مردم آماده انفجارند؟ و سهمیه‌بندی بنزین را برای خالی کردن عقده‌هایشان بهانه قرار می‌دهند؟


    *
    همه جا سخن از حمله قریب‌الوقوع به مراکز هسته‌ای ایران است، که امیدوارم هرگز صورت نگیرد. آیا در آن‌صورت انتظار دارید مردم آزادانه از شما و حکومت شما دفاع کنند؟ آیا هیچ فکر کرده‌اید در صورت وقوع چنین حمله‌ای و یه‌تزلزل افتادن حکومت مرکزی، تجزیه‌طلبان در هر گوشه‌ای از مملکت ساز خود را خواهند زد؟ و شما که مشغول دفع تجاوز خارجی هستید وقت و امکان جنگیدن در چندین جبهه را نخواهید داشت؟
    و مردم؟ و مردم این بار نه تنها پمپ بنزین‌ها را، که هر چیز که نشان از حکومت مرکزی داشت به آتش می‌کشند؟




    گور خر زانی و اسب زانیه


    نتیجه تجاوز گورخر به اسب! یا برعکس

    بقیه تصویرها را اینجا مشاهده بفرمایید




    خدایا خدایا ! قبل از ظهور مهدی
    ...
    مأمورین و مسؤلین جمهوری اسلامی چنان در رابطه با کمک‌رسانی و یاری‌دهی
    به بمب‌گذاران افغان گرفتار بودند و چنان مشغول حل و فصل مشکلات آوارگان فلسطین و مسلح نمودن حزب‌الله لبنان و چرب نمودن سبیل حسن نصرالله و پرداخت پاداش‌های چند میلیون‌دلاری به گروه حماس، به‌مناسبت پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی‌ی اسماعیل هنیه در نوار غزه و ایضا پرداختِ حقوق عقب مانده‌ تفنگ‌بدستان مفت‌خورش، به‌خاطر کودتای خونین‌شان برعلیه رئیس جمهور منتخبِ‌ مردم بودند، که هیچ متوجه نشدند شب گذشته خطر از بیخ گوششان رد شده ‌است، گویی در خواب « اصحاب کهف » فرو رفته بوده‌اند!

    رئیس جمهوروجیه‌المنظرمان! هم چنان در بحر نابودی اسراییل و به‌خاک سیاه نشاندن زن و بچه یهودیانِ سرزمین اشغالی‌ی متعلق به اجدادشان موسا و ابراهیم، غرق بوده است که اصلا نفهمیده چی شده و چه گذشته‌است! که البته نابودی قوم یهود، برای ما امت مسلمان، در این برهه از زمان، از نان شب هم واجب‌تر است! تا راه بر اعرابِ قرن بیست و یکم نیز باز گشته و انشاء‌الله یک قادسیه‌ی خونین دیگر بر سرمان بکوبند و آرزوهای برباد رفته صدام عفلقی را جامه عمل بپوشانند.
    *
    ولی شیطونی یواشکی تو گوشم می‌گفت: فلانی تو اشتباه می‌کنی! اونهم چه اشتباه لُپی.
    حکومت اسلامی را چادر و چاقچور عقب ‌رفته زنان و دختران ایران‌زمین به‌خطر می‌اندازد و تیر مژگان آنها‌ست که ارکان و ستون‌های اسلام را به لرزه در می‌آورد و نه سهمیه‌بندی سوخت اُتول‌موبیل‌ها! و آتش زدن یکی دوتا پمپ بنزین زهوار در رفته بی‌مقدار! ده‌ تا پمپ بنزین هم مردم بروند آتیش بزنند، چه باک؟ جمهوری اسلامی بیدی نیست که از این بادها بلرزد...پِه..!
    لاکن اگر بجای آتش‌زدن جایگاه فروش بنزین، چند تا دختر مدرسه‌ای با حجاب ناقص جمع شده بودند و فریاد زده بودند: ما دختر ایرانیم، نیَ کشک - نه بادمجانیم، آزادی زن خواهیم، چاقچور نمی‌خواهیم... خدایا خدایا قبل از ظهور مهدی پمپ بنزین رو بردار...
    اونوخت می‌دیدی چند تا کامیون سرباز و بسیج و پاسدار به میدان می‌‌ریختند و چنان درس عبرتی به زن و دختر آزادی‌طلبِ کم‌چادرمی‌دادند که داستانش را خارج‌نشینان در وبلاگ‌هایشان به‌تحریر در‌آورند و داخل‌ماندگان فیلم‌اش را در «یو تیوب » نشان دهند !
    کلاهم را قاضی کردم دیدم شیطونی درست میگه ها....










    This template is made by blog.hasanagha.org.  


    This page is powered by Blogger. Isn't yours?